رم، یا به قول لاتینی ها اوج دنیا (caput mundis) و به قول دیگر، جاودانه شهر (città eterna) که تمام راه ها به آن ختم می شده اند، از همان زمانه باستان تا به امروز مورد توجّه شاعران و نویسندگان بوده است، از پتروینوس و هوراس رم باستان گرفته تا دانته سده های میانه، لئوپاردی و جوآکینو بلّی، شاعر گویش رمی سده نوزدهم و آلبرتو موراویای سده بیستم. موراویا انگیزه رم نویسی اش را بلّی شاعر می داند و می گوید: «او رم و مردمان سده نوزدهمی اش را به نظم درآورد و من رم و مردمان سده بیستمی اش به ویژه بعد از جنگ جهانی دوم را به نثر.» امّا رم و رمی های امروزی نه آنانی هستند که بلّی گفته و نه همانانی که در داستان های رمی دهه چهل و پنجاه موراویا می بینیم. آن آدم ها دیگر در جامعه امروز ایتالیا حتّی حضور فیزیکی هم ندارند: شاید هم ژنتیکی عوض شده باشند! آن آدم های حاشیه ای داستان های رمی، امروزه جایشان را داده اند به مهاجرانی که اصطلاحا و احتمالا به تحقیر "خارج از جامعه مشترک اروپایی" (extracomunitari) خطاب می شوند و پلاس اند در رم. چرا که اروپاییزه شدن در دستور کار است. ملی گرایی دارد به تدریج جایش را به اروپایی گرایی می دهد، شاید هم تاکنون داده باشد.
کتاب آدم بدشانس