1. خانه
  2. /
  3. کتاب خوشبختی در ویترین

کتاب خوشبختی در ویترین

3 از 1 رأی

کتاب خوشبختی در ویترین

Collected Short Stories
مترجم:
انتشارات: کتاب خورشید
ناموجود
10800
معرفی کتاب خوشبختی در ویترین
«خوشبختی در ویترین» دربرگیرنده پانزده داستان کوتاه و «دگردیسی در ضیافت» مجموعه هجده داستان کوتاه از همین آثار سورئال و طنزآمیز موراویاست که در حد فاصل میانه ی دهه سی تا میانه ی دهه چهل میلادی نوشته شده اند. ترجمه این داستانها حاصل همکاری هاله ناظمی، اعظم رسولی و مژگان مهرگان است که نشر کتاب خورشید در مجموعه ای ارزنده که با رویکرد متمرکز، به انتشار داستانهای نویسندگان شاخص ایتالیایی اختصاص داده، به خوانندگان فارسی زبان عرضه کرده است.
درباره آلبرتو موراویا
درباره آلبرتو موراویا
آلبرتو موراویا، زاده ی 28 نوامبر 1907 و درگذشته ی 26 سپتامبر 1990، رمان نویسی ایتالیایی بود.موراویا در رم به دنیا آمد. او در کودکی به بیماری سل استخوانی مبتلا شد و تا بیست سالگی با آن دست و پنجه نرم کرد. موراویا به دلیل بیماری، تحصیلات منظمی نداشت اما وقت خود را با مطالعه می گذراند. او در سال 1941 با الزا مورانته ازدواج کرد و در سال 1962 از او جدا شد. موضوعات اصلی آثار او، جنسیت، بیگانگی و هستی گرایی بود. موراویا می گوید: «در سال 1943 ابلاغی با دستوری محکم و قاطع صادر شد که دیگر به هیچ عنوان نباید بنویسم.» او را وادار کردند برای سینما به عنوان منبع درآمد کار کند: دو نمایشنامه باری کاستلانی بدون امضار نوشت، شلیک هفت تیر و زازا. در طی چهل و پنج روز به عضویت روزنامه کوررادو آلوارو با نام «پوپولودی رما» درآمد. خودش می گوید: «فاشیسم با آلمانی ها بازگشت و من باید فرار می کردم چرا که شناسایی شده بودم و و (از سوی مالاپارته) یعنی در فهرست اسامی ای بودم که باید دستگیر می شدند.» با السامورانته به سوی ناپلی می گریزد ولی موفق نمی شود و مجبور می شود در کلبه ای نزدیک فوندی میان دهقانان به مدت نه ماه به سر برد. او در این باره می گوید: «این دومین تجربه مهم من در زندگی بعد از آن بیماری بود. تجربه ای که به من نیرو بخشید.»
ویژگی های کتاب خوشبختی در ویترین
  • برنده ی جایزه ی ادبی استرگا ایتالیا
قسمت هایی از کتاب خوشبختی در ویترین

یک روز که سه میلونه در همان ساعت همیشگی از خانه بیرون رفتند و خیابان کولا دی رینتزو را تا میدان ریزورجیمنتو پیمودند، توجهشان به مغازه جدیدی جلب شد که گویی یکدفعه، درست در همان جایی که تا روز قبل پرچین خاک گرفته ای قرار داشت، سبز شده بود. برق شیشه ویترین از دور مانع دیدن کالای مغازه می شد. هر سه نفر تا مغازه رفتند و بعد بی آنکه کلمه ای بر زبان بیاورند، در پیاده رو، مقابل ویترین، به شکل نیم دایره ایستادند. حالا کالای مغازه را به وضوح می دیدند: خوشبختی بود. سه میلونه، مثل تمام آدم های این دنیا، چیزهای زیادی درباره این کالا به گوششان خورده بود امّا هیچ وقت آن را ندیده بودند.

مقالات مرتبط با کتاب خوشبختی در ویترین
توصیه های «جویس کارول اوتس» درباره هنر خلق «داستان کوتاه»
توصیه های «جویس کارول اوتس» درباره هنر خلق «داستان کوتاه»
ادامه مقاله
6 دلیل برای خواندن داستان های کوتاه
6 دلیل برای خواندن داستان های کوتاه

ضرباهنگ سریع، طرح داستانیِ یک وجهی، و وجود ایجاز از ویژگی های «داستان های کوتاه» هستند

اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "کتاب خوشبختی در ویترین" ثبت می‌کند