اثر افسانه ای مالاپارته.
پرظرافت و همیشه خیره کننده.
اثری کاملا ارزش خوانده شدن را دارد.
در شرق، آسمان زخم درشتی برداشته بود و خونش دریا را رنگ سرخ می زد. افق در گودالی از آتش فرو می ریخت. زمین به شدت می لرزید و خانه ها در نوسان بودند. صدای مهیب ریزش دیوارها و سفال های بام در کوچه ها و تراس ها تمامی نداشت. همه چیز گویای یک ویرانگی عمومی بود. صدای شوم و وحشتناکی شبیه شکستن استخوان در هوا می پیچید و از فراز اشک و گریه و داد و فریادهای مردم وحشت زده در کوچه ها می دوید و با انفجار هولناکی دل آسمان را می شکافت.
سیل مذاب خون رنگ چنان زنده بود، چنان خشن و گسترده که طرح و مساحت کوه ها و جلگه ها، جنگل ها و رودها، خانه ها و چمنزارها دقیق تر از روز روشن دیده می شدند. یک به یک کوه های آجرولا و قله های آولینو از هم شکافته و اسرار درون دره و جنگل های سبز خود را رو می کردند. با وجود فاصله ی زیاد بین وزوو و ما که ایستاده بودیم بالای کوه مونته دی دیو و این منظره را با ترس و سکوت تماشا می کردیم، نگاهمان چیزها را به روشنی می دید.
انگار که ذره بین درشتی جلوی منظرگاه رو به رو گذاشته باشند، ما زن و مرد و حیوان را می دیدیم که در دشت و تاکستان و میان خانه ها می دویدند. شعله های آتش را می دیدیم که همچو حیوان غول آسایی چنگال هایش را در هر کنج خانه و کوچه ای فرو برده و هرچه بود و نبود را با خود می برد. چشم ما نه تنها رفتار و حرکات را، موی سیخ شده و ریش ژولیده را، بلکه حتی چشم وحشت زده و دهان باز از بهت را نیز می دید. به نظرمان می رسید که حتی صدای تند نفس سینه ها را نیز می شنیدیم.
((چرا گریه میکنید بی فایده است . گفت : گریه تنها سرگرمی من آست.)) مالاپارته در پوست ابایی ندارد که شرح بسط وحشتناک و دلهره آوریی از جنگ و تاثیرات مخرب آن که وجدان هر انسانی راه لرزه در میآورد ارائه دهد .
کتاب فوق العادس، یه غم عجیبی تو این کتابه، توصیف وضعیت مردم بعد از جنگ، نابودی همه فرهنگ و انسانیت و همه چیزهایی که یه زمانی برای مردم باارزش و مایه مباهات بوده، من کتاب قربانی این نویسنده رو هم خوندم، ولی این یکی واقعا شاهکاره، توصیف ایتالیا و خصوصا ناپل بعد از ورود ارتش متفقین و آزادی اون از دست آلمان ها، اینکه چطور ایتالیا بخاطر دیکتاتوری موسیلینی به نابودی کشونده شد و این وسط تقاص بی لیاقتی و خودخواهی اونو مردم عادی با تمام وجود پس دادن، آشناس برای ما ایرانیها، نه؟
کتاب عجیب در ذهن شما نفوذ میکند، عالی، کاملا میشه نابودی یک ملت رو در اثر جنگ حس کرد، بدبختی و تیره روزی مردم ایتالیا و خصوصا مردم ناپل، اینکه چطور آوارگی و گرسنگی زمان جنگ میتونه از آدما چیزی بدتر از حیوان بسازه، تصویرسازیها دقیق و فوق العاده، با ترجمه استاد خیاط خوندم عالی و بی نقص
ترس جان (پوست) معروفترین اثر کورتزیو مالاپارته است که در سال ۱۹۴۹ نوشته شد و سبب گفتگوهای بسیار گردید و حتی به مراکز قضایی نیز کشیده شد و تقریبا بلافاصله به تمام زبانهای زنده دنیا ترجمه شد و موفقیتی فوق العاده به دست آورد.
ترجمه قلی خیاط دقیقتر هست
ترجمه محصص قدیمیتر ولی بهتر است
این بخش از لذت متن ترجمه محصصه ؟