1. خانه
  2. /
  3. کتاب قایقی در بیشه

کتاب قایقی در بیشه

3.9 از 1 رأی

کتاب قایقی در بیشه

Una barca nel bosco
٪15
245000
208250
معرفی کتاب قایقی در بیشه
تو هیچ چیزی از من نمی دانستی، بابا! هیچ چیز! شاید چون فقط با دریا حرف می زدی و این باعث می شد از دنیا چیزی ندانی. کاش گاهی هم دریایت را به دنیای من پیوند می زدی.
قسمت هایی از کتاب قایقی در بیشه

از خانه که خارج می‏شوم، تمام اینها برایم تمام شده. در عوض، شهری را می‏بینم که مردم آن بیرون آمده‏اند، انبوهی از افرادی که به حمام رفته‏اند، لباس پوشیده‏اند، صبحانه خورده‏اند، شاید مثل من سوپ هم خورده‏اند و در آخر از خانه خارج شده‏اند. به نظرم تمام اینها بدون هیچ داستانی دربارۀ تاریکی و تنهایی در خانه و بدون هیچ مشکلی زندگی می‏کنند، سوار تراموا می‏شوند و هیچ نمی‏گویند. پس من چه باید بگویم؟ من که خوش شانس‏ترین اینها هستم، چون حداقل به مدرسه می‏روم، نه به محل کار؛ به مدرسه‏ای که می‏توانم در آن خوشحال و خندان باشم.

چیزی که بیشتر از همه مرا متعجب می‏کند این است که با تراموا نمی‏توانی به هرجا که می‏خواهی بروی. چون در زیر زمین سکوهای بسیاری دارد و در بالا هم به سیم برق وصل است که برایش محدودیت ایجاد می‏کند. کسانی که سوار می‏شوند هم این را به خوبی می‏دانند. درواقع، با اتوبوس تفاوت‏های زیادی دارد. نمی‏دانم، ولی به نظرم این آرام‏تر و کندتر است. اگر بخواهی از پنجره بیرون را تماشا کنی، چشم‏هایت آرام‏تر می‏چرخد. قطعا برای همه همین طور است.

همه را داخل سالن ورزش می‏فرستند تا کلاس بندی شویم. به من کلاس «ب» می افتد. با کسی که نامش با «ج» شروع می‏شود بلند می‏شوم. نام هیچ کدام از آنهایی را که در کلاسم هستند به یاد نمی‏آورم. خودم را با او در نیمکتی جا می‏دهم، چون حرف اول اسمش به من از بقیه نزدیک تر است. جدا از آن، کس دیگری را نمی‏شناسم. بنابراین، اولین روز دبیرستان من رسما شروع می‏شود. این از آن چیزهایی ا ست که بعدا در تمام عمرت به خاطر خواهی داشت، ولی برای من برعکس است. حتی باید سعی کنم آن را فراموش کنم. تنها خاطره‏ای که در این روز دارم تماشا کردن کفش‏هاست.

اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "کتاب قایقی در بیشه" ثبت می‌کند