نقل است ناصرالدین شاه، شاه شاهان، پادشاه جهان، ضمیر نهان، تاج کبریا، الماس کهکشان، خورشید رخشان، عمود بیرق استواری بود بر جلجتای تمام دشواری ها. ابر مردی گیتی ستان، سکندرشان، جم جاه، فریدون فر، خسروشوکت، چنگیز صولت، ارسطو فکرت، سهند ساحت، پرستو صورت، سلطان یار، عاشق سکنجبین خیار...در یک چشمش کویر تند تابستان خوابیده بود و در چشم دیگرش کوهسار سبز شمال. گاه عطوفت زیبای نهان در پس مردمکان مهربان چشم هایش فضای امن و احتیاطی زبان زد را بر بستر شهر دامن می زد، و گاه خشم خون فشانی از شراره ی چشمان اش زبانه می کشید . که خرمن پر بار هر جسارتی را می سوخت و هیکل نیرومند هر گستاخی را به صلابه می کشید...
کتاب شمس العماره