«برای متوقف ساختن ویرانگری های استبداد تدوین یک اعلامیه ی حقوق الزامی است.» برناو Barnave با چنین توجیهی بر ضرورت اعلامیه ی ۲۶ اوت ۱۷۸۹، برآن بود تا شهروندان را علیه جباریت اشراف مسلح سازد، علیه طبقه ی انگلی یی که درآمدش را از اقتصادی زراعی کسب می کرد، اقتصادی که بی تحرکی اش سد راه فرایند توسعه ی تجارت و صنعت بود. از درست و به جابودن سخن او چیزی کاسته نمی شود اگر آن را در باره ی مریدان متعصب توتالیتارسیم اقتصادی نیز به کار بریم، اقتصادی که منابع زمینی و انسانی را برای افزایش نقدینگی بی کاربرد تخریب می کند، و تولید انرژی های طبیعی و پویش نوزای یک اقتصاد جدید را متوقف می سازد. اگرچه در سرتاسر جهان موقعیتی مشابه وضعیت فرانسه در آستانه ی انقلاب اش حاکم است اما ما نمی توانیم به مطالبه ی آزادی های برآمده از مبادله ی آزاد بسنده کنیم درحالی که گردش آزاد سرمایه ها اکنون دیگر شکل توتالیتر سیستمی است که انسان و کره ی زمین را به حد یک کالا فرو کاسته است. ما نمی توانیم به حقوقی انتزاعی رضایت دهیم در جامعه یی که سیطره ی اقتصادی در آن، انسان را از خویشتن اش منتزع می کند...
رشتهی تحصیلش "رومنس فیلالوژی"بوده یعنی ریشهشناسی زبانهای رومیایی نه فلسفهی عاشقانه! همچین رشتهای داریم مگه اصلا؟!