کتاب دختری ایرانی در پاریس

A Girl in Paris
کد کتاب : 42418
مترجم :
شابک : 978-6004056144
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 427
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 1992
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 4
زودترین زمان ارسال : ---

معرفی کتاب دختری ایرانی در پاریس اثر شمسی عصار

"دختری ایرانی در پاریس" به قلم "شمسی عصار"، خاطراتی مملو از نوستالژی دوران گذشته است. خواننده اگر خود هم دور از وطن نزیسته باشد، به راحتی می‌تواند توصیفات او از زندگی در خارج از کشور و به طور کلی حس بی‌قراری یا بی‌ریشه بودن را از خلال نگارش دقیقش درک کند.
آغاز کتاب "دختری ایرانی در پاریس" بسیار جالب است، زیرا "شمسی عصار" بینش و افکار خود را در مورد ورود به پاریس با خواننده به اشتراک می‌گذارد و متوجه تفاوت‌های زیاد میان تربیت سنتی خود و آزادی تازه‌یافته‌اش می‌شود و همچنین چالش‌های زندگی تک و تنها در یک مکان جدید، یافتن کار و بالاتر از همه، یافتن خود را در می‌یابد.
او اولین ملاقات‌هایش را با افراد بزرگی به یاد می‌آورد که در پاریس با آنها مواجه شده و زندگی و فلسفه‌های آنها را خلاصه می کند و در مورد مرگ آنها یا نحوه ارتباطش با این افراد نیز صحبت می‌کند. طوری که تابلوی رنگینی از جذابیت‌های پاریس دهه 50 در برابر چشمان خواننده قرار می‌گیرد.
"شمسی عصار یک ناظر با چشمانی تیزبین است و در "دختری ایرانی در پاریس"، خاطراتش را همچون سوغاتی، برای ما به ارمغان می‌آورد. برداشت‌های او با کمال در هم تنیده شده‌اند و یک داستان به شکلی ابریشمی روی داستان دیگر تا می‌خورد. نویسنده همچون یک دوست است که با هیجان زیاد، رویدادهای یک روز باشکوه را برایتان تعریف می‌کند. داستان او با رشته‌هایی از رنگ‌های ایرانی، اشعار شاداب آموخته شده در کودکی و عرفان بافته شده است. "شمسی عصار" بیش از هر چیز دیگری می‌تواند ما را به پاریسی که پیدا کرده و دوستش داشته است ببرد: نقاشی کلمات او از محله لاتین، از شلوغی‌ها، معصومیت و غرور زندگی "دختری ایرانی در پاریس"، دیدنی و خواندنی است.

کتاب دختری ایرانی در پاریس

شمسی عصار
شمسی عصار یا شوشا گوپی (۲ دی ۱۳۱۴ تهران - ۲ فروردین ۱۳۸۷ لندن) خواننده، فیلمساز و نویسنده ایرانی بود که به زبانهای فرانسوی و انگلیسی و فارسی می‌خواند و می‌نوشت.شمسی دختر محمد کاظم عصار، روحانی ایرانی و استاد فلسفه دانشگاه بود. او در تهران زاده شد و در همان شهر برای تحصیل به مدرسه فرانسوی‌ها رفت. در ۱۶ سالگی برای تحصیل راهی فرانسه شد و در رشته ادبیات فرانسه از دانشگاه سوربون فارغ‌التحصیل شد.شمسی در ۱۹۶۱ با نیکولا گوپی، کارشناس آثار هنری ازدواج کرد و در ۱۹۷۶ از او جدا شد. وی...
دسته بندی های کتاب دختری ایرانی در پاریس
نکوداشت های کتاب دختری ایرانی در پاریس
She writes artlessly and vividly, as though she has forgotten nothing.
او فروتنانه و زنده می نویسد، گویی هیچ چیز را فراموش نکرده است.
Independent Independent

The charm of the book is that it might be about almost any foreign student’s eye-opening life in Paris in the Fifties – with the added fascinating of the memories of Persia that crop up at every turn.
جذابیت کتاب این است که می تواند تقریبا در مورد زندگی تامل برانگیز هر دانشجوی خارجی در پاریس در دهه پنجاه باشد که با چاشنی خاطرات جذاب ایرانی که در هر لحظه ظاهر می شوند، همراه شده است.
Sunday Telegraph Sunday Telegraph

Heinrich Heine, Henry James and Ernest Hemingway all wrote memoirs of their time in Paris. This is in the same league.
هاینریش هاینه، هنری جیمز و ارنست همینگوی همگی خاطراتی از دوران اقامت خود در پاریس نوشتند. این اثر نیز کتابی در همین سطح است.
Times Times

قسمت هایی از کتاب دختری ایرانی در پاریس (لذت متن)
جدا از همه کبوترهای دیگر که جفت جفت می گردند یا دورتر دور هم جمع شده اند، کوچک تر از آنهاست و تنها کبوتری است که رنگی متفاوت دارد، برعکس بقیه که پرهاشان آبی و خاکستری است، پرهای این یکی قهوه ای است و اینجا و آنجا با خط های ظریف سفید رنگ آمیزی شده است. تا دستم را به طرفش دراز می کنم که لمسش کنم می پرد آنورتر، اما خرده نان هایی را که گاهی کنار هره پنجره می ریزم می خورد...

من و خواهر بزرگم اجازه نداشتیم آرایش کنیم، لباس آستین کوتاه بپوشیم، جوراب نازک پایمان بکنیم، حتی عطر هم نمی توانستیم بزنیم، مبادا این قبیل کارها مقدمه ای باشد بر اینکه دلمان بخواهد برای مردها جالب و جذاب باشیم...

وقتی عرب ها در سال 661 میلادی ایران را فتح کردند کوشیدند تا زبانشان را به مردم تحمیل کنند، اما با مقاومتی شدید رو به رو شدند و مبارزه را باختند، به هرحال الفبای آنها پذیرفته شد و با زبان فارسی درهم آمیخت و با آن منطبق شد. شمار زیادی واژه عربی وارد زبان فارسی شد، اما چنان متحول شدند که معنایشان با عربی متفاوت است.

اگر مشکل برخوردن به ساعات خاموشی نبود، می توانستیم توی کافه هایی که معمولا وقت بستن آن 2 یا 3 بعد از نیمه شب بود با خیال راحت بنشینیم، سپس تا ساعت 5 یا 6 صبح که کافه های دیگر باز می کردند قدم بزنیم. اما تنها پرسه زدن در خیابان برای دخترها خطرناک بود. معمولا نزدیک ایستاگاه های مرکزی کافه هایی پیدا می شدند که تمام شب دایر بودند، اما این جور جاها در نیمه های شب پاتوق مناسبی نبودند.