با نثری روشن، ساده، خوش آوا و سرزنده.
اثری کمیاب از نظر وسعت و صداقت در میان خودزندگی نامه های ادبی.
بینش هایی از یک استاد مدرن و برجسته ی ادبی که آوازه اش با گذشت زمان بیشتر می شود.
من هرگز مگر به تلاش اراده، آرزو نکرده ام که لحظه ی حاضر اندکی مکث کند تا بتوانم لذت بیشتری از آن کسب کنم.
کوچک اندام بودم، قدرت تحملم زیاد، اما نیروی جسمانیم کم بود. لکنت زبان داشتم، خجالتی بودم، نحیف و نزار بودم. استعدادی باز را که در زندگی روزمره ی انگلیسی ها، حائز اهمیت فراوانی است، نداشتم، نمی دانم به این دلایل بود یا طبیعتم چنین بود که به طور غریزی، از آدم های دیگر گریزان باشم. تک تک آدم ها را دوست می داشتم، اما هیچ گاه به حضور در جمع آنان اشتیاق چندانی نداشتم. هیچ گاه در نظر اول از کسی خوشم نیامده است؛ گمان نمی کنم هرگز در کوپه ی قطار با کسی که نمی شناختم حرف زده باشم یا با همسفری در کشتی سخن گفته باشم، مگر آنکه او سر حرف را باز کرده باشد. گمان نمی کنم پسری دوست داشتنی بوده باشم.
زندگی من متنوع و غالبا جالب بوده، ولی پرماجرا نبوده است. حافظه ی من ضعیف است. هرگز نمی توانم یک داستان خوب را به خاطر بیاورم مگر آن که دوباره آن را بشنوم و سپس قبل از آن که فرصت بازگفتن آن را برای دیگری پیدا کنم، فراموشش کرده ام. حتی قدرت به خاطر سپردن لطیفه های خود را هم ندارم به گونه ای که دائما ناگزیر بوده ام لطیفه های تازه ای بسازم. این عدم توانایی، که خود نیز بدان واقفم، مصاحبت مرا برای سایرین کمتر از آنچه در غیر این صورت امکان داشت، مطبوع ساخته است.
در دست گرفتن جایزه نوبل ادبیات برای همه نویسندگان یک آرزو و رویا است. اما این رویا برای همه محقق نشد.
وقتی که آثار کلاسیک را مطالعه می کنید، در واقع در حال خواندن کتاب هایی هستید که نقشی اساسی در شکل گیری چگونگی نوشتن و خواندن ما در عصر حاضر داشته اند
همه ی ما شنیده ایم که "کتاب ها ما را به دنیای خود می برند." حالا این را هم اضافه کنیم که تجربه نشان داده کتاب ها گاهی ممکن است باعث شوند عاشق شویم