کتاب حاصل عمر

The Summing Up
کد کتاب : 1997
مترجم :
شابک : 978-964-380-555-5
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 312
سال انتشار شمسی : 1401
سال انتشار میلادی : 1938
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 7
زودترین زمان ارسال : 5 اردیبهشت

ویلیام سامرست موآم از پرفروش ترین نویسندگان انگلیس

معرفی کتاب حاصل عمر اثر ویلیام سامرست موآم

کتاب حاصل عمر، اثری نوشته ی ویلیام سامرست موآم است که نخستین بار در سال 1938 منتشر شد. این کتاب، خودزندگی نامه ای است که شبیه خودزندگی نامه های دیگر نیست و اعتراف گونه است بدون این که اسرار شخصی نویسنده را برملا کند. کتاب حاصل عمر که در 64 سالگی موآم نوشته شد، از تفکرات این نویسنده درباره ی سبک، ادبیات، هنر، نمایش و فلسفه پرده برمی دارد و علاوه بر آن، اطلاعات ارزشمندی را از چگونگی کار موآم در خلق آثار ادبی اش در اختیار مخاطبین قرار می دهد. موآم در این اثر به دوران کودکی خود، موفقیت های اولیه اش در تئاتر، گذرش از هنر نمایش به داستان نویسی و موضوعاتی دیگر همچون اهمیت سفر و فلسفه می پردازد. کتاب حاصل عمر، اثری بسیار خواندنی است که جملات به یاد ماندنی موام، در جای جای آن به چشم می خورد.

کتاب حاصل عمر

ویلیام سامرست موآم
ویلیام سامرست موآم، زاده ی 25 ژانویه ی 1874 و درگذشته ی 16 دسامبر 1965، نویسنده ی داستان کوتاه، نمایشنامه نویس و رمان نویس انگلیسی بود. او به دفعات در دهه ی 1930 نام خود را به عنوان پردرآمدترین نویسنده مطرح کرده است. موآم پس از درگذشت والدینش در سن ده سالگی، توسط عموی نه چندان خوش اخلاق خود بزرگ شد. او که دوست نداشت مانند سایر اعضای خانواده، وکیل شود، حرفه ی پزشکی را برای خود برگزید اما اولین رمانش، چنان موفقیتی برایش به ارمغان آورد که بی درنگ پزشکی را رها کرد تا به نویسنده ای تمام وقت تبدیل ...
نکوداشت های کتاب حاصل عمر
Written with lucidity, simplicity, euphony, and liveliness.
با نثری روشن، ساده، خوش آوا و سرزنده.
Saturday Review

A rare work among literary autobiographies for its scope and honesty.
اثری کمیاب از نظر وسعت و صداقت در میان خودزندگی نامه های ادبی.
Amazon Amazon

Insights from a major modern literary craftsman whose reputation continues to grow with time.
بینش هایی از یک استاد مدرن و برجسته ی ادبی که آوازه اش با گذشت زمان بیشتر می شود.
Barnes & Noble

قسمت هایی از کتاب حاصل عمر (لذت متن)
من هرگز مگر به تلاش اراده، آرزو نکرده ام که لحظه ی حاضر اندکی مکث کند تا بتوانم لذت بیشتری از آن کسب کنم.

کوچک اندام بودم، قدرت تحملم زیاد، اما نیروی جسمانیم کم بود. لکنت زبان داشتم، خجالتی بودم، نحیف و نزار بودم. استعدادی باز را که در زندگی روزمره ی انگلیسی ها، حائز اهمیت فراوانی است، نداشتم، نمی دانم به این دلایل بود یا طبیعتم چنین بود که به طور غریزی، از آدم های دیگر گریزان باشم. تک تک آدم ها را دوست می داشتم، اما هیچ گاه به حضور در جمع آنان اشتیاق چندانی نداشتم. هیچ گاه در نظر اول از کسی خوشم نیامده است؛ گمان نمی کنم هرگز در کوپه ی قطار با کسی که نمی شناختم حرف زده باشم یا با همسفری در کشتی سخن گفته باشم، مگر آنکه او سر حرف را باز کرده باشد. گمان نمی کنم پسری دوست داشتنی بوده باشم.

زندگی من متنوع و غالبا جالب بوده، ولی پرماجرا نبوده است. حافظه ی من ضعیف است. هرگز نمی توانم یک داستان خوب را به خاطر بیاورم مگر آن که دوباره آن را بشنوم و سپس قبل از آن که فرصت بازگفتن آن را برای دیگری پیدا کنم، فراموشش کرده ام. حتی قدرت به خاطر سپردن لطیفه های خود را هم ندارم به گونه ای که دائما ناگزیر بوده ام لطیفه های تازه ای بسازم. این عدم توانایی، که خود نیز بدان واقفم، مصاحبت مرا برای سایرین کمتر از آنچه در غیر این صورت امکان داشت، مطبوع ساخته است.