کتاب آخرین کلکسیون

The Last Collection
  • 30 % تخفیف
    250,000 | 175,000 تومان
  • موجود
  • انتشارات: چترنگ چترنگ
    نویسنده:
کد کتاب : 43228
مترجم : سایه صادقی
شابک : 978-6226220453
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 343
سال انتشار شمسی : 1400
سال انتشار میلادی : 2019
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 3
زودترین زمان ارسال : 12 آذر

«جین مکین» از نویسندگان پرفروش در ادبیات آمریکا

معرفی کتاب آخرین کلکسیون اثر جین مکین

کتاب «آخرین کلکسیون» رمانی نوشته «جین مکین» است که اولین بار در سال 2019 انتشار یافت. پاریس در سال 1938، بهترین جا برای «لیلی ساتر» به نظر می رسد—هنرمندی که می خواهد پس از مرگ همسرش، دوباره اندکی رنگ و نور را به زندگی خود برگرداند. به همین خاطر، وقتی برادرش از او دعوت می کند که به خانه اش در پاریس برود، «لیلی» مشتاقانه این دعوت را می پذیرد. تلاش برای خریدن یک لباس از طراح معروف و جنجال برانگیز، «السا اسکیاپارلی»، «لیلی» را وارد رقابت پرشور میان «اسکیاپارلی» و «کوکو شنل» می کند—رقابتی که تحت تأثیر دیدگاه های کاملا متفاوت این دو زن نسبت به دنیای فشن و سیاست های اروپای قبل از جنگ، شکل گرفته است. همزمان با افزایش احتمال حمله «هیتلر» به فرانسه، «لیلی» و دوستان جدیدش با تصمیماتی سخت مواجه می شوند: آن ها برای حرکت در مسیر آرزوهایشان، حاضرند چه خطراتی را به جان بخرند؟

کتاب آخرین کلکسیون

جین مکین
«جین مکین» نویسنده ای آمریکایی است. او مدرک زبان انگلیسی خود را از «کالج ایثاکا» و مدرک نویسندگی خلاق خود را از «کالج بنینگتون» دریافت کرده است.
نکوداشت های کتاب آخرین کلکسیون
Recommended for fans of well-researched historical fiction with strong female characters.
اثری که به طرفداران داستان های تاریخی با تحقیقات دقیق و کاراکترهای زن قدرتمند توصیه می شود.
Library Journal Library Journal

An in-depth tale of an enchanting, dangerous and fascinating time period in Paris.
داستانی پرجزئیات درباره زمانه ای مسحورکننده، خطرناک و شگفت انگیز در پاریس.
She Reads

A smart, heartfelt, and riveting look at the infamous rivalry between Coco Chanel and Elsa Schiaparelli.
نگاهی هوشمندانه، پراحساس و مهیج به رقابت جنجالی میان «کوکو شنل» و «السا اسکیاپارلی».
Chanel Cleeton, author

قسمت هایی از کتاب آخرین کلکسیون (لذت متن)
تصویر «اسکیاپ» در آتش یا دست کم لباس او از ذهنم خارج نمی شد. به نظر پایانی بود برای اتفاقات و پیش بینی آنچه در آینده به وقوع می پیوندد. همه این ها مرا از نیمه خفتگی احساسی که دو سال درگیرش بودم، بیدار کرد. وقتی صبح بیدار شدم، اولین چیزی که به فکرم آمد، «کوکو» و «اسکیاپ» بود، نه «آلن».

«فکر کنم یه کم بیشتر توی پاریس بمونم. آمادگی برگشتن رو ندارم.» برگشتن به نظر فقط عقبگرد بود، آن هم وقتی که «اسکیاپ» مرا به آینده می کشید. می خواستم دوباره ببینمش. ببینم حالش چطور است. مهمانی را زودتر از ما و بدون خداحافظی ترک کرده بود. دزدکی رفته بود. خب، وقتی کسی به آتش کشیده شود، نتیجه همین است.

قطار «چارلی» وارد ایستگاه شد؛ سکو غلغله بود، مردمی که پیاده می شدند، با هیاهو در تلاش برای پیدا کردن چمدان ها و باربر بودند و با عجله همدیگر را در آغوش می کشیدند. به سمت «چارلی» خم شدم و سرم را روی شانه اش گذاشتم. خداحافظ، دوباره خداحافظ برادر عزیزم. بعد از فوت «آلن» از همه، حتی از «چارلی»، به خاطر ترس از اتفاقی که همان لحظه در جریان بود، خودم را دور نگه داشته بودم. دوباره تنها می شدم.