در دنیای فناوری معمولا شرکت ها را در سه دسته قرار می دهیم: استارتاپ ها، شرکت های در مرحلۀ رشد و شرکت های اقتصادی. در اینجا نحوۀ مشخص کردن این دسته ها و چالش های موجود در هرکدام را به طور خلاصه مطرح می کنم. با اندکی تساهل، «استارتاپ» را یک شرکت تولید محصول جدید تعریف می کنم که هنوز به تناسب محصول با بازار دست نیافته است. تناسب محصول با بازار یکی از مهم ترین مفاهیمی است که در صفحات آینده به توضیح آن خواهم پرداخت، اما اکنون همین قدر بگویم که یک استارتاپ هنوز در حال تلاش برای دستیابی به محصولی است که بتواند نیروی محرکۀ یک کسب وکار عملی و قابل رشد باشد. در استارتاپ نقش مدیرمحصول معمولا توسط یکی از هم بنیان گذاران ایفا می شود. معمولا کمتر از ۲۵ مهندس در قالب یک تا چهار-پنج تیم محصول فعالیت می کنند. واقعیت وجودی استارتاپ این است که شما در مسابقه ای برای رسیدن به تناسب محصول و بازار هستید، قبل از اینکه منابع مالی تان به اتمام برسد. تا زمانی که بتوانید به محصول قدرتمندی برسید که نیازهای یک بازار اولیه را تأمین کند، هیچ چیز دیگری اهمیت ندارد؛ بنابراین بیشترین تمرکز شرکت های جوان لزوما روی محصول است. استارتاپ ها معمولا برای مشخص کردن اینکه شرکت می تواند محصولی ضروری را کشف و ارائه کند یا خیر، بودجه های اولیۀ محدودی دارند. هرچه به اتمام منابع مالی نزدیک شوند، پرشتاب تر شده و تیم و رهبر آن ناامیدتر خواهند شد.