در اینها، زندگی کار خویش را می کند و می داند که چه می کند و هرگز از آنها نمی پرسد که دوست می دارند یا نه، طرح دیگری را می پسندند؟ اینها وسائل جاندار طبیعت اند و از وسیله کسی نظر نمی خواهد! و اقلیتی هستند که می خواهند بدانند و گاه و بیگاه گریبان زندگی را می چسبند که: تو چه ای؟ چه می جویی؟ کجا می روی ؟ بالاخره چه؟ با ما چه کار داری؟
بگذار بد مرا بگویند. بگذار رنجیده در من بنگرند. بگذار مرا به گناهی که همواره در آرزویش بوده ام، متهم کنند. چه نیازی است به این که خود را در برابر این نسل، تبرئه کنم؟ چرا باید ضعف دفاع از خویش را بر خود هموار کنم؟ نمی کنم. بگذار مرا روحی بشمارند که با زندگی آشتی کرده ام و با سرگرمی های ابلهانه اش سرگرم شده ام. دیگر رنجش تلخ و حتی اتهام این نسل مرا رنجور و پریشان نخواهد ساخت. برعکس، چه اطمینان آمیخته با لذتی احساس می کنم هنگامی که در چهره نسل جدید موج خشم و سایه بدبینی را نسبت به خویش می خوانم که در من نیست.
زنده یاد دکتر شریعتی خار چشم فرومایگان
باسلام خداوند این استاد بزرگ ما را مورد رحمت و مغفرت قرار دهد.