آمریکا همزمان با اشغال افغانستان توسط قوای شوروی احتمال میداد با ضعیف شدن شاه، کشور به دست نیروهای چپ که در آن زمان ستاره بخت آن ها. به روشنی می درخشید بیفتد. این بود که با محاسبه هایی که داشت امیدوار بود پس از شاه، حاکمیت در اختیار لیبرال ها و محافظه کاران قرار گیرد. گفتگوهای پاریس و گرد آمدن نیروهای ملی و لیبرال در اطراف امام خمینی و به دست گرفتن حاکمیت در روزهای اول انقلاب توسط آن ها بر همین مبنا توجیه می شد. اما کمی بعد با دخالت گروه های چون فداییان اسلام و شخصیت ها و گروه های سیاسی ای که پیشینه ای در لبنان داشتند، روحانیون از بازگشت به حوزه ها و رها کردن حکومت منصرف شدند و کوشیدند همه رده های حاکمیت را به کنترل خود درآورند. روحانیت همه معادلات را بر هم زد؛ هواداران امام سفارت آمریکا را به اشغال خود درآوردند و شاغلان در آن را گروگان گرفتند. در آن دوره، ایران ارتش از هم پاشیده ای داشت، اما از حمایت کامل مردمی برخوردار بود. ارتش بعثی عراق در همان ایام با بهانه قرار دادن جزایری در خلیج فارس و شیعیان مخالف عراقی اقدام به حمله به ایران نمود تا بلکه انقلاب اسلامی را از بین ببرد. در مدتی اندک چند شهر را به اشغال خود درآوردند. اما نیروهای عراقی پس از گذشت مدتی با خط دفاعی نیرومندی مواجه شده و بالاجبار در محل استقرار خود به مقاومت و دفاع از مواضعشان پرداختند...