شب از نیمه گذشته بود که صدای رعد و برق آمد بلند شدم و پنجره را باز کردم. باران می بارید؛ تند و شلاقی. قطرات باران شاخه های درخت چنار را حسابی شست و شو می دادند. خیلی وقت بود که عاشقانه به باران نگاه نکرده بودم...
مقالات مرتبط با کتاب شراره
5 دلیل برای خواندن رمانهای عاشقانه و تأثیر آن بر زندگی