«ملت آلمان از اصول و آموزه ها، عظمت ادبی و نظریه های وجودی خسته است؛ آنچه که آن ها خواستار آن هستند، قدرت و قدرت است و هر کس که به آن ها قدرت بدهد، برای او ارزش و افتخاری فراتر از حد تصور قائل خواهند بود.» اینها بخشی از صحبت های «یولیوس فروبل» یکی از سیاستمدران مشهور آن دوران و از اعضای مجمع ملی است.
آرزوی خروج از این ماهیت منفعل، سیاستی که آلمانی ها چندین قرن آن را در مرکز اروپا به اجرا گذاشته بودند، در بین همه اعضای حاضر در این مجمع ملی، بسیار پررنگ و برجسته بود؛ در واقع این تمایل وجود داشت که آلمان نیز بتواند همانند سایر قدرت های اروپایی، سیاست قدرت طلبانه و توسعه طلبانه ای را دنبال نماید.
البته نزد «بیسمارک»، چنین آرزوهایی از شدت چندان زیادی برخوردار نبود. او بعد از سال 1871، همواره امپراتوری آلمان را حکومتی اشباع شده می دانست؛ در واقع پروسی ها در این امپراتوری بسیار راضی بودند.