1. خانه
  2. /
  3. کتاب مگره دام می گسترد

کتاب مگره دام می گسترد

نویسنده: ژرژ سیمنون
4 از 1 رأی

کتاب مگره دام می گسترد

Maigret tend un piège
٪15
130000
110500
درباره ژرژ سیمنون
درباره ژرژ سیمنون
ژرژ سیمنون، زاده ی فوریه ۱۹۰۳ و درگذشته ی ۴ سپتامبر ۱۹۸۹، نویسنده ی بلژیکی بود. از وی که به خاطر نوشتن رمان های پلیسی شهرت داشت نزدیک به ۵۰۰ رمان و تعداد بسیاری آثار کوتاه منتشر شده است. سیمنون خالق شخصیت کمیسر مگره یکی از سرشناس ترین کارآگاه های ادبیات پلیسی جهان است.ژرژ ژوزف کریستین سیمنون در ۱۳ فوریه سال ۱۹۰۳ در شهر لیژ بلژیک به دنیا آمد. پدرش دزیره در یک شرکت بیمه حسابدار بود.ژرژ در سال های ۱۹۰۸ تا ۱۹۱۴ در مدرسه ی سن آندره به تحصیل پرداخت و با آغاز جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۴ به کالج سن لویی رفت که دبیرستانی تحت نظارت ژزوئیت ها بود. تا پیش از ۱۹۱۸ به مشاغل مختلفی از جمله شاگردی در کتابفروشی پرداخت، اما در ژانویه آن سال در پی بیماری پدرش ترک تحصیل کرد و در نشریه ی گازت دو لیژ به عنوان خبرنگار مشغول کار شد.این شغل به او امکان داد با گروه های و طبقات مختلف مردم از جمله افرادی که در هتل های ارزان قیمت اقامت داشتند، وقتشان در نوشگاه ها سپری می شد و گهگاه گذارشان به ادره پلیس می افتاد سر و کار پیدا کند و با منش و رفتار آن ها به خوبی آشنا شود. این آشنایی زمانی که بعدها نویسندگی حرفه اصلی اش شد بسیار به کار آمد. کار در گازت که روزنامه ای پرتیراژ و عامه پسند بود باعث شد تا مهارت های تندنویسی و ویرایش سریع متون نوشتاری را به خوبی فرا بگیرد. عادت تندنویسی تا پایان کار حرفی اش با او ماند به نحوی که می توانست یک رمان کامل را تنها در سه ساعت بنویسد و آماده ی چاپ کند!سیمنون در خلال جنگ جهانی دوم در وانده می زیست و در همین دوران بود که با آندره ژید نویسنده ی نامدار فرانسوی آشنایی یافت. در ۱۹۴۵ پس از آن که گشتاپو به یهودی بودن وی شک برد، از فرانسه اشغال شده گریخت و به آمریکا رفت. دوران اقامت در آمریکا از خلاقانه ترین ایام زندگی زندگانی پربار سیمنون بود. در ۱۹۵۵ بار دیگر به اروپا بازگشت و نخست در فرانسه و سپس در سوئیس اقامت گزید. در ۱۹۷۲ عملا داستان نویسی را کنار گذاشت و به نگارش زندگینامه ی خود پرداخت.خودکشی دخترش ماری ژو در ۱۹۷۸ باعث شد تا سال های پایانی عمر را در اندوه و تنهایی سپری کند. در ۱۹۸۴ به علت تومور مغزی مورد عمل جراحی قرار گرفت و ظاهرا بهبود یافت اما طی چند سال بعد وضع جسمانی اش به وخامت گرایید و در شب چهارم سپتامبر ۱۹۸۹ در شهر لوزان سوئیس، هنگامی که درخواب بود، از دنیا رفت.
قسمت هایی از کتاب مگره دام می گسترد

از سه و نیم بعد از ظهر مگره گه گاه سرش را بلند می کرد و نگاهی به ساعت می انداخت. ده دقیقه به چهار پای آخرین ورقه ای که توضیحی در حاشیه اش نوشته بود، یادداشتی گذاشت. سپس صندلی اش را عقب برد، پیشانی اش را خشک کرد و برای انتخاب پیپی از میان پنج پیپ داخل زیر سیگاری - که کشیده ولی خالی شان نکرده بود - مردد ماند. با پا دکمه زنگ زیر میز کارش را فشار داد. کمی بعد، در اتاق را زدند. در حالی که با دستمال باز دوباره عرقش را خشک می کرد غرغرکنان گفت: «بیایید تو!» بازرس ژانویه بود که مثل خود سربازرس کتش را در آورده، ولی کراواتش را باز نکرده بود. اما مگره کراواتش را هم کنار گذاشته بود. - اینو بده ماشین کنند. به محض این که آماده شد، بیارند امضا کنم. باید امشب به دست کوملیوا برسه.

مقالات مرتبط با کتاب مگره دام می گسترد
آثار کلاسیک کوتاه، فرصتی برای آشتی با کتاب خواندن
آثار کلاسیک کوتاه، فرصتی برای آشتی با کتاب خواندن
ادامه مقاله
داستان های معمایی و تریلر، قلمرو هیجان و تعلیق
داستان های معمایی و تریلر، قلمرو هیجان و تعلیق

این دسته از کتاب ها، ضربان قلب مخاطب را به بازی می گیرند و هیجان و احساس ورود به دنیایی جدید را برای او به ارمغان می آورند.

اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "کتاب مگره دام می گسترد" ثبت می‌کند