تحت طلسم فیزیک کوانتومی ، باخ و همسرش لزلی به دنیای متفاوتی پرتاب می شوند ، دنیایی که در آن آنها به صورت همزمان در تجسم های مختلفی وجود دارند. ابتدا آنها با خودشان در 16 سال پیش روبرو می شوند در روزی که برای اولین بار با یکدیگر ملاقات کردند. در این نسخه از زندگیشان ، آنها ازدواج نمی کنند و هرگز به سعادتی نمی رسند که باخ به ما اطمینان می دهد پیوند آنها باعث ایجادش شده است. باخ بار دیگر تصوراتی خلاقانه و شور الهام بخشش را به نمایش می گذارد که خوانندگان را وا می دارد که به بررسی زندگی خودشان بپردازند.
کتاب یگانه سوالاتی تامل برانگیزی را مطرح می کند: چه حسی خواهد داشت که خودتان را ملاقات کنید وقتی جوان تر یا پیرتر هستید؟ زندگی شما چگونه می شد اگر انتخاب های دیگری انجام می دادید، از همسرتان جدا می شدید یا در مکان و زمان دیگری به دنیا می آمدید؟ . . باخ و همسرش همراه با عشق و امید به عنوان راهنمای خود، به زمان ها و مکان های مختلفی می روند ، جایی که در آن با برخی از جایگزین های "خودشان" ارتباط برقرار می کنند. به جای غرق شدن در فضا مسافران در این داستان باید آماده باشند تا به آهستگی سفر کنند، در ایستگاه های زیادی متوقف شوند تا به انگیزه ها و سبک زندگی شان نگاهی بیندازند. همان گونه که باخ به مال خودش نگاه می کند.
یگانه کتابی برانگیزنده است... پاسخ های زیبا و امیدوارانه ای می دهد.
با کتاب یگانه ، نهمین رمان از معنوی ترین و تخیلی ترین نویسنده ،ریچارد باخ تلاش خود را برای درک عمیق تر از ماهیت انسانی ادامه می دهد. . . . اگرچه عناصر یک رمان علمی تخیلی بزرگ در این کتاب وجود دارد ، طرح نسبت به موضوع رمان که توانایی بشر در کنترل سرنوشت است در درجه ی دوم از اهمیت قرار دارد.
اگر تا بحال سعی کرده اید کتابی را از روی جلد آن قضاوت کنید یگانه با عنوانش این امکان و بیشتر از این را به شما می دهد
همین که دوباره به آسمان برگشتیم، با شور و هیجان به گپ زدن دربارۀ لیندا و کریس و عهد و زمانه شان پرداختیم، زمانه ای که توانسته بود جانشین والایی برای جنگ و لشگرکشی - که جهانمان را در اوج پیشرفت صنعنتی مانند قرون وسطا راکد نگه داشته بود - بیابد.گفتم: “چه امیدوارکننده!”لزلی گفت: “تفاوتی از زمین تا آسمان! آدم تازه می فهمد که چه چیز ها بر اثر ترس و بدگمانی و جنگ هرز می رود!” گفتم: “آن پایین، چند دنیای خلاق دیگر، مثل دنیای آن ها هست! فکر می کنی به ما شبیه تر باشند یا به آن ها؟”“شاید این جا همه خلاق باشند!فرود بیاییم!”
زندگی آسان به ما هیچ نمی آموزد. در پایان راه، آن چه آموخته ایم به حساب می آید : چه آموخته ایم و چگونه بالیده ایم. زندگی ام سپری شد تا ان شوم که اکنون هستم. آیا ارزشش را داشت؟
اگر همیشه با دیده ی شک و تردید به رمان های عاشقانه و طرفداران آن نگریسته اید و علت محبوب بودن این ژانر، کنجکاوی تان را برانگیخته است، با این مقاله همراه شوید