1. خانه
  2. /
  3. کتاب کورسرخی

کتاب کورسرخی

نویسنده: عالیه عطایی
1.33 از 3 رأی

کتاب کورسرخی

روایت‎ هایی از جان و جنگ
KoorsorkhiK
انتشارات: نشر چشمه
٪5
140000
133000
معرفی کتاب کورسرخی
"کورسرخی" که "روایت‌هایی از جان ‌و جنگ" را در بردارد، اثری است به قلم "عالیه عطایی"، نویسنده ی اهل افغانستان.
این کتاب شامل نه خط داستانی مجزا است که بین سال های 1365 تا 1395 اتفاق افتاده و به نوعی به زندگی خود نویسنده مربوط است. داستان ها از کودکی تا بزرگسالی و زندگی کنونی "عالیه عطایی" را شامل می شوند. نویسنده بر خاطرات خود و نقد اجتماعی بر موضوعاتی نظیر هویت، جنگ، مهاجرت و مرزنشینی در کنار معنا و مفهوم وطن تمرکز دارد.
یکی از جنبه های خوب نگارش نویسنده در "کورسرخی" این است که او هرگز از اینکه خود حقیقی اش باشد نترسیده و هرگز در دام خودسانسوری گرفتار نشده است. در این اثر، کمتر نتیجه گیری داوری و اخلاقی وجود دارد. شاید دلیل اصلی آن این باشد که راوی هیچ ادعای سیاسی ندارد و به سادگی سعی می کند آنچه را که بعنوان یک فرد آسیب دیده از جنگ می داند در کنار "روایت‌هایی از جان ‌و جنگ" ارائه دهد.
برای درک مطالب کتاب "کورسرخی"، نیازی نیست که حتما افغانستانی باشید؛ ارتباط برقرار کردن با مطالب این کتاب، برای هر انسان خاورمیانه ای که رنج ها و آلام مشترکی را زندگی کرده است، امکان پذیر است. با این حال، برخی از تصاویر کتاب، از تجاربی خبر می دهند که فقط برای یک مهاجر و مرزنشین اتفاق افتاده و حتی خواندن این تجارب دلخراش نیز، رعشه بر اندام می اندازد.
"عالیه عطایی" با نگارش "کورسرخی" نشان داد که قلمش می تواند چه گستره ی وسیعی را از نظر نگارشی به نمایش بگذارد و این کتاب، که می توان از آن به عنوان نقطه ی عطفی در آثار وی یاد کرد، خوانشی تاثیرگذار و تامل برانگیز را به مخاطبین عرضه می کند.
درباره عالیه عطایی
درباره عالیه عطایی
عالیه عطایی نویسنده‌ای اصالتا افغانستانی اهل هرات است که در ایران بزرگ شده است. او ماستری تئاتر از دانشگاه هنر تهران دارد و علاوه بر داستان نویسی در حوزه نمایشنامه و فیلم‌نامه هم فعالیت می‌کند. عالیه عطایی برای نگارش رمان کافور پوش، موفق به دریافت جایزه مهرگان ادب شد و باز برای همان رمان برنده جایزه ادبی واو، برای رمان متفاوت سال شد و در زمینه نگارش نمایشنامه نیز جوایزی بدست آورده است. منتقدان فارسی زبان او را از تاثیرگذارترین نویسندگان زن همدوره خودش می‌دانند. عالیه عطایی با محوریت مهاجرت می‌نویسد و از نسل دو مهاجر داستان می‌سازد. آدم‌هایی که خودش را جزوشان می‌داند و می‌گوید « معلوم نیست اگر روزی حس کنم به خانه برگشته ام داستانی برای نوشتن داشته باشم«. او در حال حاضر رمانی با عنوان  «سال مرزى» را آماده چاپ دارد که مثل دیگر آثارش در آن به نسل مهاجر افغانستانی پرداخته است.
قسمت هایی از کتاب کورسرخی

دو مرد بازمانده از جنگ، ایستاده بودند میان زمین کشاورزی. یکی شان می گفت: «سیل کردی روس ها را چنان به در کردیم؟» آن یکی گفت: «لوله ی توپ را بشخاردی؟» گفت: «بشخاردم، بشخاردم. هر چه لته بود بشخاردم. دگه فیر نکرد.» در کودکی نمی دانستم چه طور می شود لوله ی تانک را با پارچه فشرد تا دیگر نتواند شلیک کند. چندین سال بعد، از پنجشیر تا پکتیا، تانک ها و ادوات جنگی به گل نشسته دیدم که دیگر شلیک نمی کردند و شبیه خانه های فلزی زنگ زده در میانه ی بیابان و کوه و دره رها شده بودند، با هزار جور کاربرد و هزار جور آدم: لانه ی معتادان، خانه ی درراه ماندگان، تک و توک مجاهد بی فرمانده، چند کمونیست مومن سرگردان، دو عاشق فراری لامذهب… دیدم جنگ صورتش عوض شده و جانی دیگر گرفته اما، به گواه دگردیسی اشیا، ما تباه شده ایم.

قاچاق بر آشنایی پیدا کردند و فرستادند سراغ انار و ۲ هفته بعد، در خانه ما در بیرجند، انار از یک ۴۰۵ خاکستری پیاده شد. سروصورتش را پوشیده بود و دستمال سفیدی دورتادور فکش بسته بود، شبیه دهان بند. همه مان از شوق پریدیم توی حیاط. ما را که دید، چشم هاش خندید و با انگشت به دهانش اشاره کرد. صدا های نامفهومی از دهانش خارج می شد، واضح نبود چی: آوا هایی بم و زوزه مانند که با فشار زیاد بیرون می داد. زور می زد که چیزی بگوید و نمی شد. راننده همراهش، آشنایمان محمدعثمان، ساک کوچکی را از ماشین پیاده کرد و آورد داخل حیاط و گفت: «مردان طالب خدا زبان خانم را بریده کردند تا دگر انگلسی به بچوک ها یاد نکند.

نظر کاربران در مورد "کتاب کورسرخی"
6 نظر تا این لحظه ثبت شده است

بسیار زیبا و خواندنی و البته موضوع داستان دردناک .چشم من و باز کرد به رفتارم با بقیه مخصوصا افغانها😍

1403/02/14 | توسطساناز پورسهراب
0
|

بسیار خوندن کتاب رو پیشنهاد می‌کنم و برخلاف دو نفر از دوستان به نظرم زیادی دیده نشده و اتفاقا هم دیده شده. مخصوصا اگر با افغان‌ها سر سازگاری ندارید یا به چشم شک و تردید و تهدید نگاهشان می‌کنید این روایتی‌ست بی‌بدیل از انچه افغان‌های قرن بیست و یک زندگی می‌کنند به قلم بسیار روان خانم عطایی که اتش در دلتان می‌زند. خواندن داستان *رویای فواد بودم در قامت مرگ* رو برای هر کسی که می‌خواد بدونه جنگ یعنی چی توصیه می‌کنم. عالی بود

1402/08/08 | توسطضابطی
1
|

بسیار لذت بردم.قلم پر توانی داشت .با ایشان همراه شدم وزندگی کردم.غصه خوردم.گریستم و گریستم.

1401/09/25 | توسطاسفندیاری - کاربر سایت
2
|

چیز خاصی نداشت، خیلی معمولی

1401/03/10 | توسطکاربر سایت
2
|
پاسخ ها

موافقم. بیش از حد ستوده شده است

1401/11/12|توسطEhsonger
1

ایشان دروغگوی بزرگی هستند، چون اصلا افغان نیستند، ایرانی هستند.

1400/07/10 | توسطکاربر سایت
2
|
پاسخ ها

عجب سخنی! ایشان افغان هستند در این هیچ شکی وجود ندارد مشکل در سایت‌های انترنتی ایران است که هر چه افغانهای با افتخار را ملیت ایرانی می‌دهند.

1402/09/18|توسطزلیخا
2

چقدر زشت این ادبیات

1403/02/14|توسطساناز پورسهراب
0

روایت عالیه عطایی از زندگی افغانستانی‌ها متفاوت بود با آنچه تاکنون خوانده‌ایم، روایت زندگی شهروندانی از طبقه متوسط رو به بالای جامعه که در این کشاکش‌هایی سیاسی گروهی در کشور مانده و با مصائب آن ساخته و کشته داده بودند و گروه دیگری مهاجرت کرده و باز در وضعیتی بلاتکلیف به سر می‌‌بردند، تشویشی که در چشم‌های نویسنده در زمان پخش مستند است انگار اطمینان‌خاطری که او در خود سراغ داشته را هم می‌‌گیرد. کورسرخی کتابی است خواندنی، همراه شدن با مردمانی که با جنگ به دنیا می‌آیند و در کنار آن زندگی می‌کنند

1400/03/23 | توسطفاطمه - کاربر سایت
5
|