بگذار باد پریشان کند،خاکستری که از عصاره ی خون است. رنج هر روز برای همان روز کافی است. همه میمیرند.هیچ کس آن جور که خودش خیال میکند زنده نیست. مردها درخت اند نمی میرند.فقط ادامه می دهند.
هرکسی سرنوشتی دارد که دست خودش نیست توی هواست،می رقصد،مثل برف.
کتاب اولش با اختلاف بهتر بود
مزخرفترین کتابی بود که خونده بودم. نه شخصیت پردازی داشت، نه ماجرا ،نه مفهوم نه زبان درستی! مشکل نگارشی هم که فراوان اگه میرفتیم دیوونه خونه و حرفاشو گوش میدادیم با این کتاب هیچ فرقی نداشت. به اسم سبک سیال ذهن مزخرف به خرد مخاطب داده که چی؟😐
کتاب زیبایی بود اما میتونست انسجام بیشتری داشته باشه و داستان رو در مسیر بهتری قرار بده.
امروز خوندن این کتاب تموم کردم خسته نباشید میگم به نویسنده محترم برای من این کتاب تداعی گر قسمتهایی از شاهکار ویلیام فاکنر کتاب خشم و هیاهو بود من که از خوندن کتاب لذت بردم
خیلی خسته کننده بود وحس پوچی و بیخودی به آدم دست میداد