انسان در جریان ادراکی که زمان را می نماید آن را با جریان تغییر و صیرورت متحد و یگانه می یابد. این حقیقت که زمان، زمان است یک گزاره بی محتوی نیست. تکرار، دلیل بی معنی بودن نیست. در پاسخ فرگه می گوییم اگر بی محتوی بود که هرگز کسی همچون تویا ویتگنشتاین نمی توانست درباره آن این همه سخن ها گوید. این درست است که انسان پس از شنیدن یک توتولوژی به وجد نمی آید و یا اینکه از تکرار آن ملالت حاصل می آید اما همه اینها کافی نیست تا توتولوژی را بی محتوی در منطق و فلسفه بدانیم. بالاترین تعریف هر حادث و هر شیئی زمانی در توتولوژی آن است و مع ذلک ظاهرا تکرار این توتولوژی بیهوده می نماید
کتاب درباره زمان