تنهایی درون مایه ای است که بسیاری از شعر های گلوک، هر یک به شکا و شیوه ای، نقشش را بر خود دارند. دچار بودن به انزوا و جداافتادنی از دذیگران که، هرچند بر زندگی شاعر نیز حاکم است، محصول شرایط خاص زندگی او و آمده از احساسی شخصی نیست، بلکه نوعی از تنهایی است که در حیات انسانی جریان دارد.
خفتم چنان که صالحان بخسبند، زیستم چنان که جانیان بزیند، ذره ذره به پرداخت تاوانی محال، و مردم به تقاص یکی از انواع شقاوت.