انسان ها و کبوترها شباهت های بسیاری به هم دارند. به عبارت بهتر، این پرندگان دوست داشتنی دارای همان ویژگی های وفاداری، محبت، عشق، شجاعت، اراده و غروری هستند که انسان ها به هنگام تعالی خود احتمالا از داشتن آن ها به خود می بالند. آ ن ها اگر لحظاتی دست به حسادت، دعوا و پرخوری بزنند باید بخشیده شوند، چرا که گناهشان کوچک است. در واقع ما انسان ها را هم باید بخشید. اگر دقیق تر بنگریم، در برخی موارد آن ها هم ما را شرمنده می کنند. این پرندگان وقتی با کسی رفاقت کردند، دیگر تا پایان عمر، مگر به زور، از او جدا نمی شوند. وقتی وظیفه ای به آن ها محول شود، مثلا در مسابقه ای طولانی شرکت کنند، چنان استقامت و پشتکاری از خود نشان می دهند که تنها انسان های والا با رغبت به آن تن می دهند. احتمالا گروهی بر این عقیده اند که آن ها جز پیروی کورکورانه از غرایز خود کار دیگری انجام نمی دهند. شاید چنین حرفی در مورد ما هم درست باشد...داستانی تراژیک در مورد کبوترها که در قالب خاطرات نویسنده با پدربزرگش بیان شده است.
کتاب آنجا که کبوترها می میرند