خون او در شهر دراکولا بزرگ شد. هر روز در راه مدرسه از کنار خانه ی برام استوکر می گذشت. ولی این مسئله برایش اهمیت خاصی نداشت. هیچ وقت چیز خاصی حس نکرد؛ نه دست یک روح، نه لرزشی، نه لمس دست خیسی پس گردنش. در واقع داشت هجده سالش می شد و آخرین سال مدرسه بود که تازه متوجه پلاک کنار در خانه شد.