چهرهی خندان بهمن را دید که برای او دست تکان داد. جمشید را دید که وقتی اپوش را شکست داد، بر زانو افتاد و خدای را سجده کرد، پیرزن را دید که رقصان به میدان ده دوید و فریاد زد: «شهرزادکم، شهرزادکم!» مارهای ضحاک را دید که از صدای کوبش گرزها و شمشیرها در نبرد اپوش و تیشتر، گوشهی تالارهایشان کز کردهاند.