1. خانه
  2. /
  3. کتاب بوی قیر داغ

کتاب بوی قیر داغ

3.3 از 1 رأی

کتاب بوی قیر داغ

smell of Hot bitumen
انتشارات: روزنه
٪15
140000
119000
معرفی کتاب بوی قیر داغ
کتاب بوی قیر داغ نوشتۀ علی اکبر حیدری، از آن معدود کتاب هایی است که از نظر جهان بینی منطبق بر دنیای امروز حرکت می کند. مجموعه داستان بوی قیر داغ در بخش ادبیات داستانی، پرفروش ترین کتاب اصفهان شده بود. زاویه دید تمام داستان های مجموعۀ بوی قیر داغ، ترکیبی از زاویه ی دید نمایشی متأثر از نگاهی سینمایی و دانای محدود به شخصیت است. حیدری با ترکیب این دو به شیوه ی خودش نوعی زاویه دید کم تر کارشده را پیش گرفته که محصولش رویه ی درون کاوانه ی تأثیرگذاری به داستان ها داده است. نویسنده با حفظ عنصر ضریب نفوذ ذهنی، فاصله ای روشن و کارا با ذهن شخصیت ها حفظ می کند و این موضوع به ترکیب صدای ذهن و تصویر صحنه کمک بسیاری می کند. او در اغلب داستان ها به شیوه ی معمول کتاب اولی ها کوشیده مهارت های داستانی اش را نشان بدهد. در موضوع کاربرد زبان وی دنباله رو سنت گلشیری ا ست و تلاش می کند با پیروی از روند معمول گفتار، به فرم های بیانی متفاوتی دست پیدا کند. این رویکرد زبانی گاهی با تغییر و جابه جایی عناصر داستان است و گاهی با توصیف های متفاوت و تصویری از اشیا و عناصر صحنه اجرا شده است. دقت به این عناصر در مجموع ما را با مجموعه داستانی تمیز و کم مشکل روبه رو می کند.
درباره علی اکبر حیدری
درباره علی اکبر حیدری
علی‌اکبر حیدری(۱۳۵۷-تهران) یکی از نویسنده‌های موفق دهه نود است که با مجموعه‌داستان «بوی قیر داغ» کارش را آغاز کرد و سپس با دو رمان «تپه خرگوش» و «استخوان» به راهش ادامه داد. «بوی قیر داغ» شروع خوبی بود برای علی‌اکبر حیدری که با کتاب بعدی‌اش این شروع کامل شد: «تپه خرگوش»؛ رمانی که در جایزه هفت‌اقلیم شایسته تقدیر شناخته شد و به مرحله نهایی جایزه جلال راه یافت.
ویژگی های کتاب بوی قیر داغ
  • شایسته تقدیر جایزه ی مهرگان ادب 1391
قسمت هایی از کتاب بوی قیر داغ

چه طور می توانست راضی اش کند؟ توی چشم هاش اطمینان بود. یعنی نادر و حمید؟ یعنی گرگ ها؟ بغضش ترکید. دنباله ی شال را کشید روی صورتش. اشک ها گرم بودند. گونه هاش را می سوزاندند. از فکر سر شب که خوش گذرانی روزهای بعد در ویلا بود، رسیده بود به این جا، به از دست دادن نادر و حمید. چند وقت بود این طور گریه نکرده بود؟ که کسی نبود دست بکشد روی موهاش و سرش را بگذارد روی شانه هاش؟ شال را کنار زد. مرد همین طور زل زده بود. چه قدر آدم ها فرق می کردند با هم. خیلی ها بودند که آرزو می کردند یک کار کوچک برایش انجام دهند. آن وقت این، این...

مقالات مرتبط با کتاب بوی قیر داغ
توصیه های «جویس کارول اوتس» درباره هنر خلق «داستان کوتاه»
توصیه های «جویس کارول اوتس» درباره هنر خلق «داستان کوتاه»
ادامه مقاله
اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "کتاب بوی قیر داغ" ثبت می‌کند