کنار جاده ایستاده است و در سرمای زمستان به درون جاده خیره شده است دیگر توان ندارد هرکجا را که به فکرش می رسید گشته بود شاید بتواند همسرش را پیدا کند اما گویی او قطره آبی شده و در میان بیکران دریا گم شده بود. به یاد حرف های رعنا افتاد که همیشه در خوشی و شادی به او می گفت: عشقم من همیشه در کنارتم اما اگر روزی به من خیانت کنی می روم به جایی که هرگز نتوانی پیدایم کنی.