از این که برای مدت کوتاهی سرنوشت من با تو گره خورد و دست تقدیر من و تو را سر سفره ی عقد نشاند؛ خوشحال بودم و تصور می کردم روزگار چقدر با من مهربان است و نیمه ی گمشده ی من را به من رسانده؛ اما اکنون که هیچ مجالی برای گوش کردن به توضیحات من نداری، زمانی که نجابت، عشق و علاقه ی مرا قربانی صداقتم می کنی و محبت قلبی مرا ندیده می گیری، متوجه می شوم روزگار نامهربان تر از آنی بود که من تصورش را می کردم!