کمی که راه رفت ایستاد. پاهایش می لرزید نمی دانست از سرماست یا از اضطراب. زن جوان به خیابان نگریست و به آدم هایی که از کنارش می گذشتند. این همه آدم هر کدام زندگی هایی داشتند و درگیر گرفتاری هایی خودشان بودند. اما آیا گرفتاری های آن ها هم مثل مال او بود؟ آیا زندگی هایشان به همین اندازه پر اضطراب بود؟
به نظرم کتاب جالب از خوندنش میتونیم برای زندگی خودمون تجربه کسب کنیم من 150 صفحه شوخوندم مشتاقم زودتر تمومش کنم