زندگی، فقط زمانی معنا دارد که در نغمه ها، منتشر شویم. ما شبیه غنچه های بسته، زندگی می کنیم. باید، مانند گل ها بخندیم. وقتی که هم چون گل بشکفیم، زندگی معنا پیدا می کند. اگر کسی وجود خویش را با هستی سهیم نشود، زندگی اش معنا نخواهد داشت. هر کس که به این دنیا پا گذاشته، آمده تا ترانه ای را بخواند؛ ترانه ی زندگی خود را. پس زندگی را به آواز بخوان! هیچ کس جز تو نمی تواند، ترانه ی زندگی تو را بخواند؛ این ترانه، فقط و فقط برای تو، و صدای ویژه ی تو نوشته شده است. اگر تو ترانه ی خویش را نخوانی، دنیا هیچ جایگزینی را برای تو پیدا نخواهد کرد، و از این بابت، برای همیشه، چیزی را از دست خواهد داد. این چند روزه ی زندگی را آواز بخوانید، برقصید، و دنیا و مافی ها را فراموش کنید.