مسیحا برزگر زاده تهران است. تهرانی که به گفته خودش پاره قشنگ ایران و ایران قلب جهان است. پیشه مسیحا عاشقی است. جز این، هیچ کار دیگری ندارد. او شعر می گوید، ترانه می خواند، ساز می زند. نام مادر او کبوتر است. مسیحا خود را پرنده می داند؛ گنجشکی کوچک و ساده با حنجره ای پر از آواز. می گوید: «برای من همین بس که روی شانه خدا بنشینم و برایش بخوانم.» مسیحا برزگر ستایشگر عشق خنده و زندگی است.
کتاب صبح به خیر خدا