کتاب نیلوفر عشق

Nenuphar Of Love
کد کتاب : 5545
شابک : 978-6001180217
قطع : خشتی
تعداد صفحه : 136
سال انتشار شمسی : 1390
سال انتشار میلادی : 2012
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

معرفی کتاب نیلوفر عشق اثر مسیحا برزگر

در کتاب نیلوفر عشق، مسیحا برزگر، قلب را کانون اعتماد می داند و اعتماد را همانند یک صخره، بنابراین، هرچه بر این بنیاد مستحکم بنا شود، پایدار می ماند. عشق را باید بر صخره ی دل استوار کرد. زندگی، رازی ست شگفت. زندگی، سرشار است از شگفتی ها و برای هیچ کدام از این شگفتی ها نیز تبیینی وجود ندارد. بعضی ها به ساحت حقیقت فراخوانده می شوند و بعضی دیگر، به اصرار خود می آیند. بعضی ها، سالک مجذوب اند و بعضی ها، مجذوب سالک. بعضی ها، چون می روند، می رسند و بعضی ها را چون می برند، می رسند. زندگی یک پدیده ی فرد نیست که یک پاسخ فرد هم داشته باشد، اصلا چنین پاسخی هم ضرورت ندارد. عشق همواره فرهیخته است. عشق، نجواست؛ حتی حرف زدن عادی نیز نیست، چه برسد به عربده. عشق، خنده نیست، لبخند است. عشق، به رایحه ی ملایم یک گل می ماند، نه بوی تند ادکلن. وقتی که عشق می ورزی، همچون نیلوفری می خندی؛ نیلوفر عشق. عشق، تهاجمی نیست. آن هایی که تهاجمی و تند و عصبی اند، بی تردید، با عشق بیگانه اند. عشق، سایه می افکند، فرا می گیرد، غوطه ور می سازد، اما هرگز سلطه نمی جوید. عشق چنان درون تو را از خود سرشار می کند که دیگر نیازی به غلبه از بیرون پیدا نمی کنی. عشق که بیاید، دیگر تو در میان نیستی تا او مغلوبت کند، بلکه عشق هست، و عشق بر خود چیره نمی شود.

کتاب نیلوفر عشق

مسیحا برزگر
مسیحا برزگر زاده‌ی تهران است؛ خیابان حافظ، خیابان ابوسعید ابوالخیر.او ایران و زبان فارسی را بزرگ‌ترین موهبت‌های الهی زندگیش می‌داند.برزگر بیش و پیش از هر چیز خدا را دوست دارد، و خود را با همه‌چیز و همه‌کس یگانه می‌داند.رازورزی را بیشتر از حل مسائل دوست دارد.مسیحا ستایشگر عشق، خنده، و زندگی‌ست.می‌گوید: مدام چشم‌هایم را می‌شویم تا از نو ببینم. ساده زندگی می‌کند، و سبک گام برمی‌دارد.آرام است و اهل هیاهو نیست. کتاب را و کنجی دنج را ...
قسمت هایی از کتاب نیلوفر عشق (لذت متن)
عشق، خنده نیست، لبخند است. عشق، به رایحه ی ملایم یک گل می ماند، نه بوی تند ادکلن. وقتی که عشق می ورزی، هم چون نیلوفری می خندی؛ نیلوفر عشق. ـ زندگی را باید هم چون نغمه ای سرود، هم چون ضیافتی به پا داشت، هم چون عشقی ورزید. زندگی را باید به رقص درآورد. ـ اگر بخواهی کسی باشی، باید سفت و سخت و سنگ واره باشی. اگر می خواهی هیچ کس عارفانه باشی، باید از سر هستی خویش برخیزی، گویی هرگز وجود نداشته ای. با برخاستن از سر هستی خویش، خدا در تو ساکن می شود. هنگامی که تو نیستی، خدا هست. ـ بی تردید، در سرزمین بی حاصل احساس تو نیز، گل های آگاهی، و تجربه های باطنی نابی پیدا می شوند. بگرد، آن ها را پیدا کن و شکرشان را به جای بیاور. به هستی اعتماد کن، و صبور باش. برخیز! نوبت عاشقی فرارسیده است.