نخستین مرحله ی دل آگاهی، تمرکز بر شستن چشم هاست. اگر بر نگاه تو غبار نشسته باشد، منظره ی روبروی تو هر اندازه هم عالی باشد، تو از تماشای آن حظّی نمی بری. شستن نگاه، پاک کردن ذهن است.
اگر میزان و موزون دل آگاهی خویش شوی، و یاد بگیری به شیوه ای تازه به دل خود گوش بسپاری، آن گاه، دل آگاهانه زیستن، فوایدی را به تو عرضه می کند.
از جمله:
لطف خداوند و معجزه های زندگی را بیشتر تجربه می کنی.
نگرشی مثبت پیدا می کنی.
نسبت به جزئیات و تفاوت های ظریف اشیا و امور، هشیارتر می شوی.
وقت و انرژی خود را صرف فکرها و کارهای پیش پاافتاده نمی کنی.
یاد می گیری که درنگ کنی و به روند شگفت انگیز تجربه های خود توجه کنی.
اعتماد به نفس بیشتری به دست می آوری.
هنگامی که با کسی دیدار می کنی، پیش از آن که لب به سخن باز کنی، کمی سکوت کن. سپس، نور شفاف درون مخاطب یا مخاطبان خود را تجسم یا احساس کن. بگذار روح تو به روح آن ها نزدیک شود. آنگاه، قصد اصلی خود را با آن ها در میان بگذار: «امیدوارم که بتوانیم با هم شادمانه و سازنده کار کنیم.» یا «می خواهم اطلاعاتی را در اختیارتان بگذارم که ممکن است کمک تان کند.» در خیال خویش تجسم کن که آن ها نیز قصد و نیت اصلی خویش را با تو در میان می گذارند: «من می خواهم با تو به تفاهم و توافق برسم.» یا «ذهن من به روی حرف های تو گشوده است.» خود را متقاعد کن که در سطح روح، هر دوی شما می خواهید به یک موقعیت «برد- برد» برسید. درباره ی قصد و نیت خود بنویس. می توانی این نوشته را به مثابه بیان مقدماتی ارتباط خود به کار بگیری.