جهان را چنین است ساز و نهاد که جز مرگ را کس ز مادر نزاد داستان های اساطیری و پهلوانی ما را شاعری ویراسته و سروده که، اگرچه خوشبختانه معلم وار درس اخلاق نمی دهد، ولی حکیم اخلاقی بزرگی است و از همین روی وی را "حکیم ابوالقاسم فردوسی" نامیده اند. خرد او، به معنای والای کلام، اخلاقی است؛ نه فلسفی، که می دانیم با آن میانه ای ندارد. گوهر اخلاقی چنین خردی _که سراسر کتاب در ستایش آن است_ در تار و پود داستان ها دویده و نقش خود را بر آنها انداخته است. شاهنامه مانند ایلیاد یا ادیسه حماسه ای جوان و برهنه نیست تا ستایش بی دریغ اراده خام و نیروی غریزی پهلوانان باشد. داستان های حماسی ایران آمیخته با اسطوره ها و باورهای اوستایی، دوران پارت ها و ساسانیان و چهار سده اسلامی را پشت سر گذاشت و پس از خوشه چینی در این راه دراز _به منزله تاریخی گرانبار از فرهنگ و اندیشه و اخلاق_ به دست سحرآفرین فردوسی رسید. کتاب شاهکار چنین شاعری است با چنان دستمایه ای.
میشه لطفا زودتر این کتاب رو موجود کنید
حسن کامشاد در ابتدای کتاب نوشته است که این کتاب، عصارهی جان مسکوب را کشید. و به راستی چنین است. کتابی که نمیشود آن را سرسری خواند. چنان که در تک تک سطر هایش، این جملهی کامشاد احساس میشود. همانطور که گویی مسکوب جانش را در کلمات این کتاب ریخت ما هم نمیتوانیم جز با تامل و صرف وقت بسیار آن را بخوانیم.
فقط جستاری بر شاهنامه نبود بلکه جستاری بود بر اوستا و شاهنامه و مهمتر از همه، رابطهی این دو با یکدیگر. خیلی خوب بود
بخونیدش، حیفه نخونده و نادانسته بمیرید
کتابی عالی برای درک و فهم عمیقتر از شاهنامه