از حالا به بعد، دیگر هیچ چیزی خوب پیش نمی رود. حالا که ( شیر ) خودش را در کمد پنهان کرده، بچه ها بلندتر صدا می زنند: لوئیزه، لوئیزه! ... حالا معلم هم شجاع شده است و تلفن می کند تا از مامان لوئیزه بپرسد که چرا لوئیزه تمام روز به مدرسه نرفته. خوبی لوئیزه؟ چیزی شده لوئیزه؟... حتی مامان هم جرئت می کند که در خانه بماند. زودتر از سر کار به خانه برمی گردد و پنجره را باز می گذارد تا صدای بچه ها شنیده شود. مامان گوشی تلفن را برمی دارد و با آقای معلم صحبت می کند. وقتی که شکارچی زنگ می زند، مامان با صدای بلند می گوید: در باز است. شکارچی با قدم های آهسته وارد می شود و در اتاق نشیمن با کنجکاوی همه جا را بررسی می کند و...