صورت نمی گیره و دختری بی شوهر نمی مونه و حساب کتاب به احساسات می چربه_ به بخش از منطقه ی بزرگی که شش صد میلیون آدم توش زندگی می کنن. نصف این جمعیت زنن و تو اغلب کشورای این منطقه زنا تو حجاب بلندی که اسمش چادره زندگی می کنن. چادر به اونا این امکان رو می ده که از نوک پا تا فرق سرشون رو از هر مرد نامحرمی _که شوهر یا پسر خودشون نباشه_ پنهون کنن. زنا از پشت دریچه یی که بالای این حجاب قرار داره به آسمون و خورشید و دیگرون نگاه می کنن. مثل کسی که از پنجره ی مشبکی بیرون رو بپاد!
قلمرو اسلام، خیلی بزرگه و کشورای زیادی رو تو خودش داره که پاکستان یه نقطه ی کوچیک تو اوناس. پس نمی شه در مورد وضعیت زنای مسلمون فقط با نگاه به اوضاع زنای کراچی قضاوت کرد. مثلا تو ایران وضعشون بهتره و تو عربستان خیلی خیلی بدتر. اون جا هنوز چیزی به اسم حرم سرا وجود داره. زنای حرم هیچ خبری از چیزایی که پشت دیوارای حرم اتفاق می افته ندارن و وقتی قدم به اون جا می ذارن می دونن که دیگه هیچ وقت بیرون نمی رن. زنای عربستان اون قدر موجودای به دردنخوری به حساب میان که حتا اسمشون تو دفتر ثبت احوال نوشته نمی شه. بعضی وقتا فقط اسم خانوادگی تو کارت شناسایی شون میاد. عکس برداشتن ازشون ممنوعه و کم تر زنی اون جاس که معنی کلمه ی عجیبی که تو جاهای دیگه ی دنیا بهش عشق می گن رو بدونه. مرد، خدای زن و صاحب تموم هستیشه.
کتاب خیلی خوبیه اما چون تاریخ نگارشش مربوط به شصت ساله پیشه خیلی قابل استناد نیست
یکی از بهترین کتابهای مستندی که در خصوص زندگی زنان نگارش شده.
شرح زندگی زنان و محدودیتهای آنها با قلم و بیان گیرای فالاچی خواننده را به سفری اکتشافی ، فرهنگی در کشورهای مبدا نویسنده میبرد
نوع نگارش مستندگونه و ترجمهی روان و مناسب کتاب باعث میشود تا خواننده ارتباط خوبی با آن برقرار کند.