1. خانه
  2. /
  3. کتاب رهایی

کتاب رهایی

پیشنهاد ویژه
3.6 از 1 رأی

کتاب رهایی

Rahaie
انتشارات: اشاره
٪25
65000
48750
درباره جمال میرصادقی
درباره جمال میرصادقی
جمال میرصادقی (زاده ۱۹ اردیبهشت ۱۳۱۲) نویسنده ایرانی است. او دانش‌آموختهٔ دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران است و تا کنون حدود ۴۳ جلد کتاب، رمان، داستان بلند و نقد ادبی و مجموعه مقالات، از او منتشر شده‌است. مال میرصادقی در ۱۹ اردیبهشت ۱۳۱۲ خورشیدی در تهران به دنیا آمد. فارغ‌التحصیل دانشکده ادبیات و علوم انسانی از دانشگاه تهران در رشته ادبیات فارسی است. جمال میرصادقی مشاغل گوناگونی داشته‌است. کارگری، معلمی، کتابدار دانشسرای تربیت معلم، کارشناس آزمون سازی در سازمان امور اداری و استخدامی کشور، مسوول اسناد قدیمی در سازمان اسناد ملی ایران و مدرس دانشگاه در رشته ادبیات و ادبیات داستانی. در دوره دراز کار نویسندگی، داستان‌های کوتاه و بلند بسیار و ده رمان نوشته‌است که برخی از آن‌ها به زبان‌های آلمانی، انگلیسی، ارمنی، ایتالیایی، روسی، رومانیایی، عبری، عربی، مجاری، هندو، اردو و چینی ترجمه شده‌اند.
جمال میر صادقی نویسنده بزرگی است که کمتر در محافل و مجالس ادبی - فرهنگی دیده شده. وی از سنین نوجوانی شروع به نوشتن کرده‌است و اولین داستانش در سال ۳۷ در مسابقه مجله سخن که پرویز ناتل خانلری آن را منتشر می‌کرد، برنده و چاپ شد. اولین مجموعه داستان او با نام «شاهزاده خانم سبز چشم» در سال ۴۱ منتشر شده‌است. نام این کتاب در چاپ‌های بعدی به «مسافرهای شب» تغییر یافت. میرصادقی نویسنده تک رویی است که معمولاً آرام و بی سر و صدا به کار خود می‌پردازد. در سال‌های دور جلال آل احمد و ابراهیم گلستان از منتقدان سرسخت او بودند. او چند سالی است که دیگرعضو کانون نویسندگان نیست. میرصادقی ۲۸ کتاب در زمینه داستان کوتاه، رمان و پژوهش ادبی منتشر کرده‌است. بعضی از آثار منتشر شده اوست فیلم زندگی جمال میرصادقی به نام «چراغ ها» توسط علی زارع قنات نوی ساخته شده‌است.
قسمت هایی از کتاب رهایی

گرفتاری از جایی شروع شد که به اداره تازه آمد و عادت کتاب خواندن را با خود آورد. همکارهایش به او بربر نگاه می کردند. «چی داری می خونی؟» کتاب را از او می گرفتند و ورق می زدند. «رمانه؟» «آره...» کتاب را به او برمی گرداندند و سر تکان می دادند و می رفتند. همکار بالا دستی اش آمد و کتاب را از او گرفت و ورق زد و به او نگاه کرد. «نمی دونی تو اداره نباید رمان خوند؟» «چرا؟» چشم همکارش گرد شد. «چرا؟ درست نیست.» «چرا درست نیست؟» همکارش خیره شد به او. «جای قبلیت هم کتاب می خوندی؟» «آره، موقع بیکاری چه کاری بهتر از کتاب خوندنه.» «این جا نمی شه. سابقه نداره. اداره جای کاره.»

نظر کاربران در مورد "کتاب رهایی"
1 نظر تا این لحظه ثبت شده است

کتاب خوبیه ارزشش رو داره که خونده بشه آثار استاد میرصادقی همشون زیبا و جذابه

1401/11/23 | توسطکاربر سایت
0
|