کتاب هیچ و پوچ

Apropos of nothing
کد کتاب : 57739
مترجم :

شابک : 978-6222207236
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 368
سال انتشار شمسی : 1401
سال انتشار میلادی : 2020
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : 18 اردیبهشت

به خاطر هیچ
Apropos of nothing
  • 25 % تخفیف
    60,000 | 45,000 تومان
  • موجود
  • انتشارات: ایجاز ایجاز
    نویسنده:
کد کتاب : 60401
مترجم :
شابک : 978-6227679021
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 174
سال انتشار شمسی : 1401
سال انتشار میلادی : 2020
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : 18 اردیبهشت

معرفی کتاب هیچ و پوچ اثر وودی آلن

من پا به این دنیا گذاشتم. دنیایی که هرگز در آن احساس راحتی نخواهم کرد، هرگز آن را درک نخواهم کرد، هرگز آن را تأیید نخواهم کرد و نخواهم بخشید. آلن استوارت کونیکسبرگدر اول دسامبر 1935 به دنیا آمد. درواقع من سی‎ام نوامبر نزدیک نیمه‎شب به دنیا آمدم و والدینم تاریخ را کمی دستکاری کردند تا بتوانم زندگی را در روز اول ماه شروع کنم.

کتاب هیچ و پوچ

وودی آلن
کمدین، بازیگر، کارگردان، نویسنده و موسیقی دان آمریکایی است. آلن فعالیت حرفه ای خود را به عنوان یک نویسنده کتاب های طنز و سپس یک کمدین روی صحنه آغاز کرد و سپس در دههٔ ۶۰ میلادی فعالیت فیلم سازی خود را آغاز کرد.
قسمت هایی از کتاب هیچ و پوچ (لذت متن)
من هم مثل هولدن دوست ندارم مدل دیوید کاپرفیلدی خیلی وارد جزئیات شوم و شر و ور به خوردتان بدهم؛ هرچند حس می‎کنم اگر کمی دربارۀ والدینم بدانید حتی برایتان جذاب‎تر از خواندن دربارۀ خودم است. پدرم در بروکلین به دنیا آمد که در آن زمان سراسر مزرعه بود. او توپ جمع کن بازیکنان کهنه‎کار بیسبال بروکلین، دغلکاری حرفه‎ای در قمار و دلال شرط‎بندی بود. پدرم یهودی کوتاه‎قد سرسختی بود که پیراهن‎های هوس‎برانگیز می‎پوشید و موهایش را به سبک جرج رافت روغن می‎زد و عقب می‎داد. او که حتی وارد دبیرستان هم نشده بود، در شانزده سالگی ملوان بود و برای جوخۀ آتش در فرانسه کار می‎کرد و در آن زمان آن ها ملوانی امریکایی را به جرم تجاوز به دختری محلی کشته بودند؛ تیراندازی حرفه‎ای و مدال‎آور که همیشه عاشق این بود که ماشه را بکشد و تا آخرین روز زندگی‎اش وقتی با کله‎ای پر از موهای نقره‎ای و دید 22 از 100 مرد، تپانچه‎اش را همراه داشت.

پدرم برای پدربزرگم پادویی می‎کند و یک روز وقتی چند کیسه قهوه را به‎زور به این طرف و آن طرف می‎برد، از کاخ دادگستری عبور می‎کند و پایین پله‎ها با کید دراپر، یکی از اراذل و اوباش آن زمان، برخورد می‎کند. کید را سوار ماشین پلیس می‎کنند که ناگهان یک آدم بی ربط به نام لوئی کوهن روی سقف ماشین می‎پرد و چهار گلوله به سمت پنجره شلیک می کند و این ها در حالی اتفاق می‎افتد که پدرم ایستاده است و به این صحنه نگاه می‎کند. پیرمرد این قصه را بارها به‎عنوان قصۀ شب برایم تعریف می‎کرد که البته بسیار جذاب‎تر از قصه‎های چهار خرگوش کوچولو به نام‎های فلاپسی، ماپسی، دم‎پنبه‎ای و پیتر بود.

تابستان‎های بابا در ایالت‎های شمالی یکی دیگر از سری داستان‎های شبانه بود. او چقدر این زندگی را دوست داشت؛ لباس‎های پرزرق و برق، درآمد فراوان روزانه، زنان جذاب. سپس او مادرم را می‎بیند. اینکه پدرم چطور می‎تواند با نتی کنار بیاید، رازی سربه مهر است. این دو شخص درست مثل هانا آرنت و ناتان دیترویت نقطۀ مقابل هم بودند. آن ها درمورد همه چیز به‎استثنای هیتلر و گزارش‎های مدرسۀ من اختلاف نظر داشتند. گاهی از خودم می‎پرسیدم چطور می‎شود که با وجود این همه زدوخوردهای کلامی هنوز هفتاد سال است که متأهل مانده‎اند. ایمان دارم که یکدیگر را به روش خودشان دوست داشتند، روشی که شاید فقط برای برخی از قبایل شکارگر سر در جزیرۀ بورنئو قابل فهم است.