1. خانه
  2. /
  3. کتاب شکارچی را به عروسی ام دعوت کن

کتاب شکارچی را به عروسی ام دعوت کن

نویسنده: مسعود لک
پیشنهاد ویژه
3.5 از 1 رأی

کتاب شکارچی را به عروسی ام دعوت کن

Invite the hunter to my wedding
انتشارات: افراز
٪20
180000
144000
درباره مسعود لک
درباره مسعود لک
مسعود لک متولد سال 1358؛ تحصیل کرده رشته هنر و از داستان نویسان فعال شهرستان دورود می باشد که علاوه بر کسب عناوین مختلف داستان نویسی در همایش ها و جشنوار های متعدد استانی و کشوری چندین سال بعنوان مسئول انجمن اهل قلم  دورود فعالیت داشته است  .
دسته بندی های کتاب شکارچی را به عروسی ام دعوت کن
قسمت هایی از کتاب شکارچی را به عروسی ام دعوت کن

تو نبودی و ندیدی که اسب افلیجت را زیر تیغ آفتاب نیمه ی مرداد چطور هشت مرد روی زمین کشیدند و بردند کنار رودخانه تا خروش آب و سنگ تمام کند حقارت اسبی را که روزی با تو به جای شیهه کشیدن می خندید. گفته بودند هیچ چیز مثل اسب زمین گیر دل آدم را نمی سوزاند صاحبش هم که گم شده باشد بدتر. می گفتند اسب هایشان از غم این فاجعه لال شده اند و سال به سال شیهه نمی کشند. خودش هم قبول کرده بود رها شدن را در آب. گمان می کرد که جریان رود او را به تو می رساند و زودتر از همیشه تمام می شود کابوس افلیجی اش. تقلا نکرد تا در موج نمیرد. آرام به سوی تو آمد. کمی بعد دیدم که چطور صخره اول سرش را منهدم کرد و همان هشت مرد چه فغانی سر دادند کنار آن رود خونی و چه شیهه ای موج انداخت بر رود... حالا برایم نامه بنویس و بگو در ساحل کدام دریا به سوارکاری روزهای اردیبهشتی فکر می کردی آن روز نیمه ی مرداد؟...

اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "کتاب شکارچی را به عروسی ام دعوت کن" ثبت می‌کند