1. خانه
  2. /
  3. کتاب موش

کتاب موش

نویسنده: بهمن فرسی
5 از 1 رأی

کتاب موش

(نمایشنامه)
The Mouse
انتشارات: بیدگل
ناموجود
73000
معرفی کتاب موش
نمایشنامه "موش" با نگاهی عمیق، فلسفی و پرسش برانگیز به رشته تحریر درآمده است. این اثر، از بسیاری از جهات از زمان خود فراتر رفته و بعد از گذشت سال‌ها هنوز به عنوان یک نمایشنامه بدیع و ویژه، به خصوص در ادبیات ایران، شناخته می‌شود.

در این نمایشنامه، شهر ترفنج روایتگری از یک شهر خیالی است که نه نفر از ساکنین آن را خریداری کرده‌اند تا یک حکومت و جامعه‌ی جدید و متفاوت را ایجاد کنند. ترفنج در این جامعه با آیین فردی اداره می‌شود و هر فرد حقوق و آزادی خود را دارد، حتی به قیمت محکومیت جمع. این حکومت تمام افراد را که جزء این جامعه هستند، به عنوان جزء‌ای از خودش می‌پذیرد و هر گونه خطایی را به افراد وا می‌دارد.

نمایشنامه به ماجراهای مردی به نام موش می‌پردازد که داوطلبانه جان خود را در اختیار یک آزمایش قرار می‌دهد و بعدا ثروتی زیاد کسب می‌کند. او به عنوان یک شهروند با اعتقاد قوی به نظام، ثروت خود را به حکومت ترفنج واگذار می‌کند و نام خود را "موش" و شغل خود را "موش آزمایشگاهی" می‌ خواند.

در داستان اصلی نمایشنامه، موش مالکیت قبرستانی در شهر دارد که نمی خواهد آن را به حکومت بفروشد. هدف اوحفظ استقلال و آزادی است و نه انتقام گرفتن از دولت. او نمایانگر یک انسان فیلسوف و متمرد است که به روشی نادر و عجیب می‌خواهد به جهان انتقامی دلسوزانه بگیرد. در پایان نمایشنامه، ممکن است حکومت تصمیمات جدیدی بگیرد که داستان را به سمت‌های ناشناخته‌ای هدایت کند.
درباره بهمن فرسی
درباره بهمن فرسی
بهمن فُرسی (زادهٔ ۱۲ بهمن ۱۳۱۲ در تبریز) نویسنده، نمایش‌نامه‌نویس و بازیگر ایرانی است. فرسی در تبریز به دنیا آمد و یک سال قبل از پیروزی انقلاب، در سال ۱۳۵۶ به لندن رفت به کارهای هنری مختلفی مانند، نمایشنامه‌نویسی و بازیگری تآتر، فیلم‌سازی، شعر و نقاشی و مجسمه‌سازی علاوه بر داستان‌نویسی پرداخت. در لندن نشر خاک را دایر کرد و آثارش را در نشر خاک منتشر کرد. او از پیشگامان و نواندیشان نمایشنامه‌نویسی و ادبیات نوین ایران است.
قسمت هایی از کتاب موش

- روز به روز زودرنج تر و خام تر می شیم. زندگی ما رو نمی پزه، پر نمی کنه. تجربه همیشه می لنگه. وگرنه به من چه که خودمو بندازم وسط و بین مغزهای شما و پس افت یه مغز دیگه دلالی کنم؟ خوب یا بد، زشت یا زیبا، هر کسی به قدر شعورش سهم می بره (مکث. با کمی خشم و تندی) باید پا به پای من اومده باشی، چیزایی رو که من دیده م و چشیده م دیده و چشیده باشی، تا اونوقت بتونی این دروغا رو باور کنی. وگرنه ته دلت بخند! هرهرهرهر! (مکث) پیشنهادی به نظرم رسید. به هر حال شما باید بپرین. اما نه بال لازمه نه پا. این کار، این پرش با چشم و ذهن باید صورت بگیره. چشماتونو خوب باز کنید، و بلکه بدرونید، اینطور! (چشم هایش را می دراند.) و بعد… هه هه هه، باید باور کنین که دارین خواب می بینین. با این حیله خیلی ساده و آسون شروع می کنید به پریدن، و بی این که تا مدتی فرصت فرود داشته باشین، زیر پاتون، تو چشم اندازتون، با یه دنیای دیگه سر و کار پیدا می کنین.

اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "کتاب موش" ثبت می‌کند