الکساندر دوما نویسنده «کتاب عشق و رویا» در نوشتن چندین ژانر توانا بود. او کار خود را با نوشتن نمایشنامه هایی آغاز کرد که از همان ابتدا با موفقیت همراه شدند. وی همچنین مقالات زیادی در مجله نوشت. آثار منتشر شده وی بالغ بر 100000 صفحه است.
او کارش را با نوشتن برای تئاتر آغاز کرد. اولین نمایشنامه او ، هنری سوم و دادگاه های او ، که در سال 1829 و در حالی که 27 ساله بود تولید شد که با استقبال زیادی روبرو شد. سال بعد ، نمایش دوم او ، کریستین ، به همان اندازه محبوب شد. این موفقیت ها درآمد کافی برای نوشتن تمام وقت را به او داد.
بعد از نوشتن نمایشنامه های موفق ، دوما به نوشتن رمان روی آورد. او رمان های سریالی بسیاری را منتشر می کرد. در سال 1838 ، دوما یکی از نمایشنامه های خود را به عنوان اولین رمان سریال خود ، Le Capitaine Paul ، بازنویسی کرد. او یک استودیوی تولیدی تاسیس کرد که متشکل از نویسندگانی بود که صدها داستان را روایت می کردند. همه این آثار به ویرایش و اضافات شخصی وی بستگی داشت.
این کتاب «عشق و رویا» دو داستان جذاب از دوما را در یک مجلد ارائه می دهد. این اثر توسط غلامرضا اقبال السلطان به فارسی برگردانده شده است.
قبلا باید اظهار داشت چطور تاریخی که مصمم به نوشتنش هستیم، به دست ما رسید. روزی در دربند که مشهور به شهر آهنین در است، در منزل حکمران نظامی آنجا به ناهار دعوت داشتیم و از هر در سخن می راندیم تا اینکه گفتگوی مارلیسکی داستان نویس به میان آمد. اسم اصلی مشارالیه بستوچف و درسال ۱۸۲۵ به اتهام یاغیگری گرفتار و به سیبری اعزام شد که در معادن آنجا کار کند. برادرش هم به اتفاق پتسل ، موراویف ، کالکوسکی ، و ریلیف درپطروگراد، در سال ۱۸۳۷ به دار آویخته شد. از آنجا که بستوچف بسیار کار می کرد، دولت گناهانش را بخشیده او را در سلک نظام پذیرفت و مأمور قفقاز کرد. و چون خیلی شجاع و بی باک بود به زودی به نشان درجه ی نظامی خود نائل گشته به دربند آمد و مدت یک سال در آنجا مقیم گردید. اگر کتاب «سفر قفقاز» را که تألیف کردیم ببینید، ملاحظه می کنید که بلیه ی عظیمی او را ازجان خود سیر کرده و در جنگ با لزگی ها به گونه ای خود را به کشتن داد که گویی با دست خود مرتکب قتل نفس خویش گشت
باید دانست که املت بیک پس از ورود روس ها دیگر هیچ ملتفت این گیر و دار نشد، و چون نمی خواست با آنها سوءتفاهمی پیش بیاید، به دایه اش که از اول بازی با چشم های مهرآمیز و بامحبت خود مانند یک مادر مهربان به او می نگریست، چند کلمه ای سخن گفت و بر مرکب جست و راه منزلش را که مانند لانه عقاب بر بوییناکی مسلط بود، در پیش گرفت.
اگر همیشه با دیده ی شک و تردید به رمان های عاشقانه و طرفداران آن نگریسته اید و علت محبوب بودن این ژانر، کنجکاوی تان را برانگیخته است، با این مقاله همراه شوید
دوما بزرگه ... خیلی بزرگ... اینقد بزرگ که بر قله رمانتیسم قرن نوزدهم نشسته و به مایی که در پسا پست مدرنیسم قرن ۲۱ نشستیم لبخند میزنه. دو رمان با دو فضای کاملا متفاوت ... یکی فضای آسیایی و رود ارس و قفقاز و اون طرفها و مقاومت و جنگ با روسها یکی فضای انقلاب فرانسه و رویا و وهم و خیال ...