من تازه این کتاب را خریدم چاپ چهارم ۱۳۵۴و هنوز نخوندم البته چاپ اولش ۱۳۵۰ بوده نشر آگاه.
صدای شیپور شامگاه و پیش از آنکه از تو نیاید هیچ کار و مخصوصن وقتی ایمان زاده شودش خیلی دلچسب و شیرین بود.
از دیگر مجموعه داستانهای نادر ابراهیمی کمتر دوستش داشتم. با این حال تجربه خوبی بود بخصوص دو داستان «هیچ کس صدای شیپور شامگاه را نمیشنود» و «روزی که ایمان متولد میشود»
یک کتاب متفاوت، با اینکه از چاپ اون مدت زمان زیادی گذشته ولی داستانهای اون حتی در زمان حالا هم صدق میکنن. کتاب شامل چند داستان کوتاهه و نویسنده به مسائلی پرداخته که توجه کمتری به اونها شده .مثلا شوخیهای قومیتی که در داستان اول اومده یا داستان کارمندی که از زیر میزی و رشوه فراریه ولی توی موقعیتی قرار گرفته که جزو راه فراری از اون نداره. در جایی از کتاب نویسنده میگه( چه شد که وجود من جمع اضداد شد) و به این ویژگی هایی اشاره داره که با اعتقادات ما در تضادن ولی به اونها کمترتوجه میکنیم.