1. خانه
  2. /
  3. کتاب زندان زمان

کتاب زندان زمان

3 از 1 رأی

کتاب زندان زمان

Running Out of Time
٪15
210000
178500
معرفی کتاب زندان زمان
کتاب «زندان زمان» رمانی نوشته ی «مارگرات پیترسون هدیکس» است که نخستین بار در سال 1995 به چاپ رسید. در سال 1840، وقتی اغلب کودکان ساکن در روستایی کوچک و دورافتاده به نام «کلیفتون» در حال بیمار شدن هستند، مادر «جسی» او را به جنگل می برد تا به دنبال گیاهان دارویی بگردند. مدتی است که مادر «جسی» رفتاری پنهانکارانه و غیرمعمول داشته اما چیزی که اکنون به «جسی» می گوید، کاملا باورنکردنی است. به نظر می رسد «کلیفتون» به هیچ وجه یک روستای عادی نیست. در حالی که بسیاری از کودکان به بیماری دیفتری متبلا شده اند، مادر «جسی» از او می خواهد که فرار کند و مردی را بیابد که ممکن است بتواند به آن ها یاری برساند.
درباره مارگارت پیترسون هدیکس
درباره مارگارت پیترسون هدیکس
مارگارت پیترسون هدیکس ،زاده 9 آوریل 1964، یک نویسنده آمریکایی است .مارگارت پيترسون  مجموعه بچه­‌هاي سايه، ادعاي شهرت، قصر آينه، فقط الا، هويت دوگانه، خانه‌اي در خليج، فرار از حافظه، فراز و فرود، تغيير مسير و فرار از زمان را در کارنامه  خويش دارد. آثارش از سوي انجمن بين­‌المللي کتاب کودک، انجمن کتابخانه­‌هاي امريکا براي  نوجوان(ALA) و انتخاب برتر براي جوانان خواهان مطالعه برگزيده شده‌­اند  و در فهرست جوايز سي­ و­ چهار ايالت قرار گرفته اند. مارگارت فارغ‌التحصيل دانشگاه ميامي اوهايو در رشته نوشتن خلاق، روزنامه‌­نگاري و تاريخ است و به عنوان گزارشگر اخبار تلويزيون ايندياناپوليس و همچنين در سمت استاد در کالج دانويل ايلينويز کار کرده است. وي با همسر و فرزندانش مرديت و کانر در کلمبوس اوهايو زندگي مي­‌کند.
ویژگی های کتاب زندان زمان
  • نامزد جایزه کتاب ناشر مستقل سال 1999
  • برنده جایزه خواننده گرند کنیون سال 1998
  • نامزد مدال خوانندگان جوان کالیفرنیا سال 1998
  • برنده جایزه سکویا اوکلاهما سال 1998
نکوداشت های کتاب زندان زمان

باورپذیر و مهیج.

School Library Journal

یک رمان نخست فوق العاده خیال پردازانه و شگرف.

Barnes & Noble

داستانی هیجان انگیز و هوشمندانه.

Booktopia
قسمت هایی از کتاب زندان زمان

نصفه شب بیرون بودن، مثل یک ماجراجویی بود. فقط نور ماه و روشنایی ضعیف فانوس مادر می تابید و در آن نور، دهکده ترسناک به نظر می رسید. سایه ها در مسیر و در جنگل های اطراف سوسو می زدند.

ساختمان های اصلی «کلیفتون» مثل حیواناتی غول پیکر نمایان می شدند. «جسی» هنگام رد شدن از کنار سه درخت داخل میدان، که همه می گفتند روح زده اند، به خودش لرزید.

«جسی» دو طرف راهرو را نگاه کرد. به جز دیوارهای صاف آن، چیزی دیده نمی شد... اما صبر کن، درست بعد از این در، حفره ای تاریک وجود داشت. «جسی» مطمئن نبود که چیست. با خودش فکر کرد شاید تنها امیدش باشد.

اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "کتاب زندان زمان" ثبت می‌کند