معارفه ای صمیمانه درباره اینکه چگونه خوانندگان می توانند قله های تجربیات خود را شکل داده و ارتقا ببخشند. پر از انرژی مثبت و شور و شوق. خوانندگانی که هوس یک برش بزرگتر از زندگی کرده اند ، این کتاب را با ارزش می دانند. توصیه های ابتکاری و جهت گیری مثبت نسبت به زندگی ترکیبی مشعوف کننده در این کتاب راهنمای انگیزشی است.
تمام کسانی که دنبال نقشه ای برای ایجاد چیزهای خارق العاده هستند باید این کتاب را بخوانند.
چیپ هیث از استنفورد و دن هیث از دوک، به طرز متقاعد کننده ای استدلال می کنند که هر سازمانی که لحظات متعالی - برای مشتریان ، کارمندان یا دانشجویانش - ایجاد می کند، از مزایایی برخوردار خواهد بود که از وفاداری دیوانه وار تا رشد درآمد را شامل می شود. در این کتاب سرگرم کننده و آموزنده ، آنها توضیح می دهند که چگونه این لحظات را ایجاد کنید و چگونه آنها را به یک مزیت رقابتی تبدیل کنید.
مربی گری در سازمان ها می تواند شکل قدرتمند تری به خود بگیرد. استانداردهای بالا + تضمین، فرمول قدرتمندی است اما در نهایت می تواند ابراز بعضی انتظارات باشد. اما مربیان بزرگ دو بخش دیگر به این فرمول اضافه می کنند: جهت و حمایت. من انتظارات بالایی از شما دارم که می دانم از عهده آن بر می آیید. پس این چالش جدید را شروع کنید و اگر شکست خوردید من کمک می کنم دوباره سرپا شوید. مربی گری، در دو جمله همین است. ساده به نظر می رسد اما آن قدر قدرت دارد که مشاغل را دگرگون کند. در سال 2015، دالی فلپس مدیر کیفیت، خدمات و عملیات کامینز نورث ایست بود، شرکت توزیع کننده محصولات کامینز. ترجمه اش این می شود: شما بگو قراردادی داری که یک تعداد اتوبوس شهری برای بوستون بسازی و تصمیم گرفته ای از موتور دیزل های کامینز استفاده کنی. این جا کامینز نورث ایست وارد عمل می شود، به سفارش شما رسیدگی کرده، موتورها را تحویل داده و در صورت بروز خرابی، خدمات لازم را ارائه می کند. در این میان، کار فلپس این بود که راهی برای خدمات بهتر و کارآمدتر پیدا کند. در انجام این کار، او به شدت وابسته به روش شش سیگما بود. وقتی شما محصولی تولید می کنید - حال فرض کنید یک توپ پلاستیکی - دوست دارید جنس معیوب نداشته باشید. با فرآیند «شش سیگما» از هر یک میلیون محصول تولیدی، تنها 3 یا 4 عدد آن ها معیوب خواهد شد. یعنی از هر یک میلیون توپ پلاستیکی، 3 یا 4 عدد آن نامتوازن یا کم باد است. برای رسیدن به این حد از تعالی، شما باید با وسواس هر چه بیشتر بر فرآیند تولید نظارت کرده و برای مشخص کردن مسئله و کاهش تنوع، داده ها را جمع آوری کنید. کسانی که چنین کار بزرگی برای فرآیند بهبود انجام می دهند، مجریان شش سیگما هستند که قدرت جادویی آن ها حتی در موقعیت های غیر تولیدی، مانند کاهش خطاهای جراحی یا در مورد فلپس، تسریع روند تعمیر موتور، هم به کار می آید. مستعدترین مجریان شش سیگما به دنبال گواهی نامه هایی مانند کمربند سیاه شش سیگما می روند؛ عنوان افتخارآمیزی که البته ربطی به کاراته ندارد اما بیشتر از آن، نشان از تلاشی با شکوه و در نهایت ناامیدانه برای جذاب تر کردن کار است. برگردیم به داستان: فلپس به کمربند سیاه شش سیگما نیاز داشت تا در کارش در آلبانی نیویورک به او کمک کند. برای این کار او رانجانی سرینی واسان را استخدام کرد؛ کسی که در هندوستان بزرگ شده و تنها سه سال بود که به آمریکا آمده بود تا مدرک فوق لیسانس مهندسی مکانیک خود را بگیرد. وظیفه سرینی واسان استفاده از شش سیگما برای کمک به همکاران بود تا بتوانند فرآیندهای خود را بهبود بخشند. مثلا با شناسایی تعمیرگاه ها، ابزارهای پر استفاده تر بیشتر در دسترس قرار می گرفت. اما این زن همچنان برای انجام وظایفش تقلا می کرد. فلپس می گوید: «او به نوعی خجالتی و گوشه گیر بود» و نگران بود که کهنه کارهای شرکت او را جدی نگیرند. سرینی واسان اما نگاه متفاوتی داشت، دوستانش لقب «تندر» روی او گذاشته بودند زیرا همیشه از سر و صدایش معلوم می شد کی به اتاق می آید. علاوه بر آن سرینی سردرگم شده بود. او خیلی چیزها در مورد شش سیگما می دانست اما در مورد موتور دیزلی، تقریبا بی اطلاع بود. در جلسات، احساس می کرد که همکارانش دارند «به زبان یونان باستان حرف می زنند.» او از تمام اصطلاحات یادداشت بر می داشت و بعد از یک نفر معنای شان را می پرسید.
«روانشناسی» برای بسیاری از نویسندگان، موهبتی بزرگ است و بینشی ارزشمند را درباره ی چگونگی کارکرد ذهن انسان به آن ها می بخشد.
من این کتاب را از انتشارات نشر نوین خواندم. چند سال پیش هم کتابهای کلید را بزن و ایده عالی مستدام را از برادران هیث خوانده بودم. روایتی متفاوت و انگیزه بخش از تجربههای خلاقانه برای گذر از شرایط چالشی که خواننده را مجذوب میکند.