محمد بهمنبیگی یکی از تاثیرگذارترین افراد در عرصهی فرهنگ ایران است. او میراثی ماندگار از خود بهجا گذاشته است. همهی کودکانی که در ایل بهدنیا آمدهاند و توانستهاند درس بخوانند وامدار تلاشهای محمد بهمنبیگی هستند. او در ایل قشقایی و به هنگام کوچ بهدنیا آمد. با اینکه در تهران درس خواند و مدتی هم در آمریکا آموزش دید، اما حال و هوای شهر و کار اداری با روحیاتش سازگار نبود. او بعد از اتمام تحصیلات، به ایل بازگشت و تمام توانش را صرف راهاندازی مدارس عشایری کرد. او با روحیهی خستگیناپذیر و تلاش بیوقفه، امکان تحصیل دختران عشایر را نیز فراهم کرد. علاوه بر این، او مرکزی هم برای تربیت معلمان عشایر تاسیس کرد.
محمد بهمنبیگی گاهی خاطرات و تجربیات خودش را در زمینهی مدارس عشایری، زندگی در ایل و سرگذشت خانوادهاش، به رشته تحریر درآورده است. مشهورترین اثر او کتاب بخارای من، ایل من است.
مجموعه آثار محمد بهمن بیگی پنج کتاب او را شامل میشود: اگر قرهقاج نبود، بخارای من ایل من، طلای شهامت، عرف و عادت در عشایر فارس، به اجاقت قسم.
کتاب اگر قرهقاج نبود خاطرههای محمد بهمنبیگی است. خاطرههایی از دوران مختلف زندگی او؛ روزگار جوانی، برپا کردن چادرهای سپید مدارس عشایری در دل طبیعت زیبا، خاطرات جنگ جهانی و ... بخشهایی از این کتاب هستند.
بخارای من، ایل من اثر مهم محمد بهمنبیگی است. نثر زیبای او در کنار خاطراتی که از زندگی و دنیای عشایر روایت میکند، این کتاب را به نمونهی منحصربهفردی تبدیل کرده است که خواندن آن سفری است در دل طبیعت زیبا همراه با کوچ ایل قشقایی. «بخارای من، ایل من بود. ایل من قشقایی، همچون دریاست، همچون دریا برقرار و پابرجاست، گاه فرو مینشیند و گاه میجوشد، گاه آرام میگیرد و گاه میخروشد.»
بهمنبیگی بر این عقیده است که «شهامت، عالیترین و محترمترین صفت آدمی است.» او در کتاب طلای شهامت بخشی از زندگی خودش را روایت میکند. محمد بهمنبیگی با آن همه خدمت فرهنگی و آن رنج عظیمی که برای راهاندازی مدارس عشایری متحمل شد، متهم به خیانت میشود. او در این کتاب ماجرای فرارش از شیراز و پناه گرفتنش در تهران را نقل میکند. او پیشنهاد دوستانش را برای ترک وطن، نمیپذیرد و میماند تا از این گرفتاری هم به سلامت رها شود.
بهمنبیگی خود اهل ایل قشقایی است و زندگی در ایل را تجربه کرده است و با زیر و بم این زندگی آشناست. او در کتاب عرف و عادت در عشایر فارس، رسوم و عادات ایل قشقایی را روایت میکند. او در این کتاب عرف و عادت این ایل را از نظر حقوق مدنی، کیفری و آیین دادرسی بررسی میکند. مثلا دربارهی رسوم مربوط به ازدواج و تعدد زوجات میگوید: «در ایل و طوایف قشقایی به استثنای موارد نادر، مردان یک زن بیشتر ندارند و داشتن چند زن را ننگین و مذموم میدانند.» این کتاب هم نمونهی کمیابی است در زمینه شناخت ایل قشقایی. دربارهی هیچکدام از ایلها و طوایف ایرانی چنین کتابی با این دانش و شناخت وسیع و عمیق نوشته نشده است.
مهمترین کار محمد بهمنبیگی تاسیس مدارس عشایری است. کتاب به اجاقت قسم شکلگیری و راهاندازی مدارس عشایری را روایت میکند. نویسنده در این کتاب به مشکلات و موانع موجود برای آغاز چنین حرکت بزرگ و ماندگاری میپردازد. خوانندگان این کتاب علاوه بر آشنا شدن با آموزش و پرورش عشایری با دنیا و زندگی مردمان در ایل و هنگام کوچ نیز آشنا میشوند. زبان شیوا و زیبای بهمنبیگی، تجربهی سفر خواننده را به دل طبیعت همراه مدارس سیار عشایری، دلپذیر و لذتبخش میکند.
کتاب مجموعه آثار محمد بهمن بیگی