سایه علی رغم جنبه های منفی و تخریب گر آن به شرط اینکه از اصل جابه جایی و هم ترازی نیروها استفاده شود می تواند سازنده و بالنده نیز باشد. در حقیقت، سایه به منزله زیست مایه اصلی تحول، منبع برانگیختگی، سرچشمه آفرینندگی و خلاقیت و خاستگاه هیجان ها و نیروهای پیش رونده و رشد دهنده نیز می باشد. به همین سبب در ریخت شناسی رابرت جانسون که از اندیشه یونگ بهره برده است، بخش سایه و نیمه تاریک و منفی شخصیت، به همان سان خلاق و سازنده است که نیمه روشن و مثبت آن. اما چگونه است که ذهن آدمی همواره در پی ایجاد شکاف و گسست آشتی ناپذیر بین عناصر خویش است؛ این مرزبندی های خودساخته و جعلی از کجا و چگونه شکل می گیرد؟ رابرت جانسون منشاء این گسست نگری را در فرهنگ جامعه و فرآیند جامعه پذیری افراد می داند. او بر این باور است که نوزاد آدمی در ابتدا کامل و یکپارچه به دنیا می آید اما فرهنگ جامعه او را به تدریج از سادگی، پاکی و سرزندگی خارج می سازد.
مطالعه ی فلسفه به منظور درک چگونگی تکامل ذهن و اندیشه ی بشر در طول زمان، اهمیت بسیاری دارد
«روانشناسی» برای بسیاری از نویسندگان، موهبتی بزرگ است و بینشی ارزشمند را درباره ی چگونگی کارکرد ذهن انسان به آن ها می بخشد.
کاش داشتم این کتابا