کتاب "عامل انسانی" نوشته "گراهام گرین"رمانی است از یک مامور سابق در جنگ جهانی دوم میباشد.
یک نشت اطلاعاتی در یک سرویس اطلاعاتی بسیار مهم اتفاق می افتد.مامورین امنیتی خیلی سریع بررسی موضوع را برای پیدا کردن فرد جاسوس شروع میکنند.داستان از راجع به یک سرویس اطلاعاتی در انگلستان است که برای دریافت اطلاعات،مامورانی را در کشور های دیگر قرار داده اند.اما هسته مرکزی این سرویس در انگلستان است.
در رمان "عامل انسانی" شخصیت اصلی داستان،"موریس کستل"در سرویس مخفی انگلیس در طول جنگ سرد عملکرد فوق العاده ای دارد.او عمیقا عاشق همسر آفریقایی خودش است که به کمک دوست کمونیست خود از آپارتاید آفریقای جنوبی فرار کرد.
کستل علی رغم سوء ظن هایی که به دلیل ازدواج با سارا نسبت به او وجود دارد،تصمیم می گیرد به عنوان یک عامل دو جانبه عمل کند ، و اطلاعات را به شوروی منتقل می کند تا به همسایگان خود در آفریقای جنوبی کمک کند. او برای جلوگیری از شناسایی ، اجازه می دهد تا دستیار خود به اشتباه منبع نشت اطلاعات شناخته شود. اما هنگامی که سوء ظن ها باقی مانده است ، کستل مجبور می شود برای نجات خود،افراد بیشتری را قربانی کند.
رمان "عامل انسانی" از "گراهام گرین" که در سال 1978 منتشر شد ، رمان مهیبی از جاسوسی است که از تجربیات خودش در MI6 در طول جنگ جهانی دوم بدست آمده است ، و در نهایت یک بررسی عمیق انسانی از ماهیت وفاداری است.
The Factor Human گسترده ترین تلاش Greene برای ادغام داستانهایی است که او هنگام جاسوسی از MI6 در جنگ جهانی دوم از جاسوسی آموخته بود.
"کاسل " سی ساله در دستگاه جاسوسی انگلستان کار می کرد .معاونش "آرتور دیویس "بود.آن ها با پیام های سرّی 6-الف سر و کار داشتند .سرهنگ " دین تری " به آن جا آمده بود تا از کاسل و دیویس بازجویی کند .گویا خبرهایی مهم از آن قسمت جاسوسی به بیرون درز کرده بود . سارا ، همسر کاسل ، سیاه پوست بود و هنگامی که کاسل در افریقای جنوبی بود به او علاقه مند شده و با هم عروسی کرده بودند .آن دو پسری به نا سام داشتند که او نیز سیاه پوست بود . "سر جان هارگریوز " رییس اداره با "دین تری "و دکتر " پرسیوال "(از اعضای سرشناس دستگاه ) مشورت کرد تا هر چه زودتر رخنه ای را که در قسمت افریقای جنوبی سیستم امنیتی انگلستان پدید آمده بود از بین برند .به گمان آن ها جاسوسان روسی در سازمان اطلاعاتی انگلستان نفوذ کرده بودند و احتمال می رفت که از قسمت کاسل و دیویس باشد. با بررسی مرموزانه و محرمانه روشن شد که دیویس خبرچین دوجانبه است .قرار شد دکتر پرسیوال دیویس را معاینه کند و او را به عمد بیمار جلوه دهد و با این روش ، سر وی را زیر آب کنند تا جنجالی بر پا نشود . کاسل در نشستی که با " سر جان هارگریوز "داشت از موضوع و برنامه ی عملیاتی سرّی به نام " عمو رموس "با خبر شد .این عملیات پنهانی با همکاری سه کشور افریقای جنوبی ، انگلستان و امریکا اجرا شد که درباره ی معادن اورانیوم افریقا بود.
داستان های جنایی، یکی از قواعد اساسی قصه گویی را به آشکارترین شکل نشان می دهند: «علت و معلول»
داستانهای گرین با فضای عجیب و غریب امروز همخوانی دارد و عجیب گراهام گرین این روزها میچسبد.
خیلی جالب بود. خصوصا که آرام آرام در داستان همذات پنداری با جاسوس ایجاد میش د