1. خانه
  2. /
  3. کتاب اسطوره شناسی سفید

کتاب اسطوره شناسی سفید

نویسنده: ژاک دریدا
3.9 از 1 رأی

کتاب اسطوره شناسی سفید

Margins of philosophy
مترجم:
انتشارات: شوند
ناموجود
120000
معرفی کتاب اسطوره شناسی سفید
در"اسطوره شناسی سفید"، یکی از مهم‌ترین و تأثیرگذارترین آثار ژاک دریدا، فیلسوف، خوانندگان را به سفری عمیق از میان مرزهای معنا، زبان و اندیشه می‌برد. این کتاب که در سال 1972 منتشر شد، مجموعه‌ای از مقالات را گرد هم می‌آورد که به موضوعات اساسی در فلسفه، زبان و متافیزیک می‌پردازد و مفروضاتی را که زیربنای سنت فلسفی غرب است، مورد پرسش قرار می‌دهد. دریدا که اغلب به‌عنوان پدر ساختارشکنی شناخته می‌شود، از حاشیه‌های فلسفه استفاده می‌کند تا محدودیت‌های گفتمان فلسفی را بررسی کند و آشکار کند که چگونه مفاهیمی که ما آنها را ثابت و ثابت می‌گیریم - مانند حضور، هویت و معنا - در واقع سیال، رابطه‌ای و ذاتا ناپایدار هستند.
هسته اصلی پروژه دریدا، نقد «متافیزیک حضور» سنتی، یک گرایش فلسفی به اولویت دادن به بی‌واسطه بودن، حضور مستقیم و معنای بدیهی اشیا است. دریدا استدلال می‌کند که این رویکرد پیچیدگی‌ها و تضادهای ذاتی زبان و معنا را می‌پوشاند. دریدا در سرتاسر حاشیه‌های فلسفه نشان می‌دهد که چگونه معنا همیشه به تعویق می‌افتد، هرگز به طور کامل حاضر نمی‌شود، و همیشه درگیر بازی تفاوت‌ها می‌شود - فرآیندی که او آن را به معروف «تفاوت» نامید. از نظر دریدا، معنا چیزی نیست که بتوان به سادگی آن را ثابت کرد یا به آن دسترسی داشت. در عوض، همیشه در جریان است، هرگز به طور کامل قابل درک نیست، و دائما از طریق شبکه‌ای از روابط بین کلمات، نشانه‌ها و زمینه‌ها در حال تغییر است. کتاب با نقد مفهوم فلسفی «حاشیه‌ها» آغاز می‌شود، اصطلاحی که دریدا نه تنها در معنای جغرافیایی، بلکه به شیوه‌ای انتزاعی‌تر و فکری‌تر نیز بررسی می‌کند. حاشیه‌ها صرفا پیرامونی نیستند. آنها برای ساختار چیزی که مرکزی در نظر گرفته می‌شود ضروری هستند. دریدا پیشنهاد می‌کند که به اصطلاح «حاشیه» فلسفه، که اغلب توسط متفکران جریان اصلی نادیده گرفته می‌شود، حاوی بینش‌های کلیدی است که پایه‌های تحقیق فلسفی سنتی را به چالش می‌کشد و بی‌ثبات می‌کند. این حواشی، که ممکن است بی‌اهمیت یا فرعی تلقی شوند، در واقع جایی هستند که رادیکال‌ترین بینش‌های فلسفی را می‌توان یافت. موضوع اصلی حاشیه‌های فلسفه، ساختارشکنی تقابل‌های دوتایی مانند حضور/غیاب، گفتار/نوشتن، هویت/تفاوت، و ذات/پدیده است. دریدا استدلال می‌کند که این تقابل‌ها، که برای قرن‌ها بر اندیشه‌های غربی تسلط داشته‌اند، خنثی یا طبیعی نیستند، بلکه نتیجه ساختار متافیزیکی هستند که یک اصطلاح را بر دیگری برتری می‌دهد. به عنوان مثال، فلسفه غرب از لحاظ تاریخی «حضور» (بی‌واسطه، بدیهی، واقعی) را بر «غیاب» (موقع، غایب، مجازی) برتری داده است، اما کار دریدا نشان می‌دهد که غیاب به اندازه حضور سازنده معناست، و حضور همیشه وابسته به رابطه آن با غیاب است. وظیفه ساختارشکنی این است که نشان دهد چگونه این سلسله‌مراتب‌ها شکسته می‌شوند و چگونه معنا در تعامل بین مفاهیم متضاد ظاهر می‌شود. یکی از تأثیرگذارترین و چالش‌برانگیزترین جنبه‌های حاشیه‌های فلسفه، درگیری دریدا با آثار فیلسوف امانوئل لویناس است. دریدا اخلاق رادیکال لویناس را مورد بحث قرار می‌دهد که «دیگری» (چهره شخص مقابل) را در مرکز مسئولیت اخلاقی قرار می‌دهد. درحالی‌که دریدا اهمیت لویناس را تصدیق می‌کند، او شیوه‌ای را که لویناس رویارویی با دیگری را به‌عنوان تجربه‌ای متافیزیکی از دگرگونی می‌بیند، نقد می‌کند. دریدا پیشنهاد می‌کند که این برخورد اخلاقی خود با واسطه زبان و ساختارهای معنا است که ما نمی‌توانیم از آنها فرار کنیم. به این ترتیب، دریدا ایده تجربه ناب و بدون واسطه از دیگری را زیر سوال می‌برد. بخش مرکزی دیگر کتاب، تحلیل دریدا از مفهوم «نوشتن» است. دریدا امتیاز سنت غربی برای گفتار بر نوشتار را به چالش می‌کشد و استدلال می‌کند که نوشتن صرفا یک بازنمایی ثانویه از گفتار نیست، بلکه برای روشی که در آن معنا تولید و منتشر می‌شود، اساسی است. این نقد بخشی از پروژه گسترده‌تر او برای بازنگری در رابطه بین کلام گفتاری و نوشتار است و نشان می‌دهد که چگونه خود ایده حضور بر ردپای غایب، به تعویق افتاده و مکتوب تکیه دارد. از نظر دریدا، نوشتن فقط بازتابی از گفتار نیست، بلکه بخشی از ساختار خود معناست.
"اسطوره‌شناسی سفید" همچنان به شکل‌دهی به فلسفه معاصر و نقد مبانی متافیزیکی، زبان، معنا و اخلاق ادامه می‌دهد. ساختارشکنی دریدا از تقابل‌های دوتایی و تمرکز بر بی‌ثباتی معنا، برای درک مسائل فلسفی و فرهنگی و سیاسی گسترده‌تر ضروری است. این اثر با ایده‌های چالش‌برانگیز و بینش‌های پیشگامانه‌اش، پایه‌گذار تفکر پساساختارگرایانه است و تأملات عمیقی در مورد محدودیت‌های زبان و تجربه انسانی ارائه می‌دهد. برای هر کسی که به فلسفه و تاریخ ایده‌ها علاقه‌مند است، "اسطوره‌شناس
درباره ژاک دریدا
درباره ژاک دریدا
ژاک دِریدا (به فرانسوی: Jacques Derrida) (زاده ۱۵ ژوئیه ۱۹۳۰ - درگذشته ۸ اکتبر ۲۰۰۴) فیلسوف الجزایری‌تبار فرانسوی و پدیدآورندهٔ فلسفهٔ واسازی است. تئوری‌های وی در فلسفه پست مدرن و نقد ادبی تأثیر فراوانی گذاشت. ژاک دریدا در ۱۵ ژوئیه ۱۹۳۰ در البیار نزدیک الجزایر و در خانواده‌ای یهودی به دنیا آمد.
او یک بار ازدواج کرد و یک زندگی خانوادگی را تا آخر عمر حفظ کرد. ژاک دریدا، با جنبشی که بنام واسازی شناخته شده، نزدیکی و پیوندی تنگاتنگ دارد. هدف اصلی او در واقع خنثی کردن چیزی است که خود آن را عقل‌مداری [کلام محوری/ لوگوس محوری] (logocentrism) (یا حاکمیت عقل) خوانده‌است. دریدا این باور ساختارگرایان را که معنا در ذات متن است، رد می‌کند. او نمی‌پذیرد که واژگان حامل و بارور معنایند. بلکه بر آن است که، واژگان تنها به واژگان دیگر اشاره دارند. معنا وابسته به داننده است و نه متن، و زمانی بروز می‌یابد که مفسر با متن به گفتگو در آید. پس دلایلی بنیادی که بتوان بدان‌ها تکیه کرد وجود ندارد. دریدا فرد را وامی‌دارد تا از اندیشه واقعیت متعالی دست بشوید و به جای آن روی متن متمرکز شود. آنچنان که متن خود به گونه مستقیم با شخص از در سخن در آید. وان هوزر (vanhoozer)، ارج و وزن چنین نظری را ارزیابی کرده و می‌گوید: «دریدا به توانایی عقل در دست‌یابی به یک استنتاج کلی، یعنی توضیح جهان از منظر واقعیت شک دارد. دریدا یک خنثاگر و یک ضدساختار است و پیوند میان زبان و واقعیت را رد می‌کند. یعنی چیزی که مورد اعتقاد فلسفه غرب است و از نگاه این فلسفه توان آشکار کردن حقیقت را دارد».
وی که از عرصهٔ پدیدارشناسی (فلسفه) به ساختارگرایی و واسازی نزدیک شد با دیدگاه‌هایش دربارهٔ زبان، دانش و معنا و به ویژه ماهیت متن مورد توجه ارتباط‌شناسان قرار گرفت. او شاگرد نهضت ساختارگرایی و اندیشه‌های پساساختارگرایی میشل فوکو بود و با نقدی که بر این اندیشه و بیشتر از جنبه نشانه‌شناسی وارد نمود مورد توجه محافل نقد ادبی و جامعه پست مدرن دانشگاهی آمریکا قرار گرفت. دریدا در آثارش فاصله بین فلسفه و ادبیات را کاهش داد و به عنوان یک منتقد ادبی قدرتمند هم شناخته شد.
مشهورترین اصطلاح دریدا Déconstruction است که آن را در فارسی به واسازی، شالوده‌شکنی، بن‌فکنی و ساخت‌گشایی ترجمه کرده‌اند. البته واژه ساختار در این اصطلاح نباید با اصطلاح فلسفی ساختار به معنی Structure در عبارت‌های ساختارگرایی و پساساختارگرایی یکسان تصور شود. Déconstruction در زبان‌های دیگر معمولاً ترجمه نشده و با همان املای فرانسوی به کار می‌رود که دریدا آن را به مفهوم از نو بنا نهادن (ویران کردن و در عین حال ساختن) به کار برده‌است. دریدا در نامه به دوست ژاپنی خود پروفسور ایزوتسو دربارهٔ ترجمهٔ Déconstruction به ژاپنی توضیح می‌دهد. باید در نظر داشت که دریدا می‌گوید که Déconstruction نه یک کلمه است نه یک مفهوم؛ بنابراین در مورد استفادهٔ آن باید بسیار دقت کرد.
دسته بندی های کتاب اسطوره شناسی سفید
نظر کاربران در مورد "کتاب اسطوره شناسی سفید"
1 نظر تا این لحظه ثبت شده است

بگذریم که اسم کتاب حواشی برای فلسفه یا حاشیه هایی برای فلسفه است کاش از تحریف و سانسور و دروغ گویی دست برداریم

1402/01/16 | توسطمهدی رستمی آذرپور
0
|