روزها و رویا ها رمانی است در ستایش سرخوشی،زیبایی،جاودانگی،سفر،و بخشایش: احساس ها و اندیشه هایی که عناوین پنج فصل این کتاب شده اند.پیام یزدانجو،در پنجمین کتاب داستانی خود،اثری خلق می کند که از همان آغاز آشکارا عاشقانه و سراسر حسرت بار به نظر می رسد.آرش،خواننده ی جوانی که سودای سفر کردن و آرزوی نویسنده شدن دارد،دل بسته ی بیتا می شود که او هم هنرمند و پر از سودا و آرزو است.رابطه ی پر شور آرش و بیتا با کشف رازهای آزارنده و با ورود شخصیت های دیگر دگرگون می شود،و راه ها و انتخاب های متفاوتی پیش روی آنها می گذارد.این همه بستری می شود تا نه فقط شرایط اجتماعی که شگفتی و پیچیدگی روابط انسانی و دنیای درون انسان ها با روایتی پر جاذبه وبا تاملاتی به یاد ماندنی به تصویر کشیده شوند. روزها و رویاها ره آورد نویسنده ای است که تجربه ها و توان خود در آفرینش دنیای داستانی را با آمیزه ای از زبان تغزلی و نوآوری روایی به نمایش می گذارد.
رمان حاضر قصه ی عاشقانه آرش و بیتا است که در مهمانی یکی از دوستان با یکدیگر آشنا می شوند. آرش پسری تنها،خواننده و عاشق نویسندگی است که با مادر بزرگ خود زدندگی می کند. بیتا، زنی هنرمند و رنج کشیده است که قبلا یک ازدواج ناموفق داشته و فرزندی به نام هانا دارد که از آرش مخفی نگه داشته است. با روشن شدن این موضوع و رخدادهای بین آن ها رابطشان دگرگون می شود و سرنوشت رویی دیگر از خود را به نمایش می گذارد.به رشت که رسیدند، بیتا هانا را به خانه ی مادر بزرگش برد. علاقه ای به معرفی همسرش نداشت. دو ساعت بعد، دوباره پیش آرش برگشت. بعد یک هفته، حالا بدون هانا، دوباره تنها بودند. در بندرانزلی، دو سه ساعت کنار ساحل قدم زدند و برای خرید کردن به رشت برگشتند. از دوره گردها مایعات و مخلفات خودشان را خریدند، و از فیلم فروش ها یک فیلم جدید آلمانی که تازه توی آمریکا روی پرده رفته بود. آن شب در ماسوله، شب نشینی دونفره شان با تماشای زندگی وحشی آغاز شد. زندگی و سفر های اوشی اوبرمایر، مدل و هنر پیشه و از شورشیان دهه ی شصت، که از چهره های تبلیغاتی برای جنبش ضد فرهنگ در آن دهه بود، و بعدتر با عشق اش به سفر شش ساله، به هند و مکزیک و دور دنیا، می رفت.