دراکولیچ یک منتقد آگاه اجتماعی است که دید جالبی بر روی جزئیات دارد.
عمیق و غالبا خنده دار ... شما هرگز دوباره به سرمایه داری ، تاریخ مدرن یا دندان های کامل و سفید و آمریکایی خود فکر نمی کنید.
در کشورهای اروپای شرقی تفاوت بین «ما» و «من» بسیار فراتر از تفاوتی صرفا در دستورزبان است. من همراه این «ما» بزرگ شدم. در مهد کودک، در مدرسه، سر کار. با گوش دادن به سخنرانی سیاستمدارانی بزرگ شدم که می گفتند «رفقا، ما وظیفه داریم…»، و ما رفیق ها، همان کارهایی را می کردیم که به ما می گفتند. فردی که از یک جامعهٔ توتالیتر بیرون می آید با «نه» گفتن است که مسئولیت فردی و ابتکار عمل را می آموزد و راه با گفتن «من» شروع می شود. با اندیشیدن در قالب «من» و عمل کردن در قالب «من» - هم در محیط خصوصی و هم در ملاء عام. «ما» به معنی ترس، تسلیم و سر فرود آوردن است. به معنای جمعیتی ملتهب و یک نفر که برای سرنوشتشان تصمیم می گیرد. «من» به عکس، یعنی دادن فرصتی به فردیت و دموکراسی.
چرا فلانی لبخند به لب دارد؟ یعنی او خوشحال است؟ با این فلاکت و بدبختی که ما در آن گرفتاریم چطور چنین چیزی ممکن است؟ نشان دادن خوشحالی، دلیلی بود برای شک کردن به کسی - در بهترین حالت آن را کاری ناپسند می شمردند. وقتی تحت رژیم کمونیستی همه بنا به تعریف ناراحت بودند، پس منطق حکم می کرد که هیچ کس لبخند نزند، که لبخند ابزار هیچ کاری نباشد
در تیرانا هم این روش باب روز اروپای شرقی مثل بقیه جاها رواج دارد که تقریبا بر هر کوی و برزن و دکانی نام های خارجی بگذارند. کافه اروپا - که ظاهرا بیشتر از یکی هم هست - در مرکز شهر قرار گرفته. این کافه یک جور کیوسک است، یکی از دو هزار سازه شیشه ای و فلزی که در عرض دو سال مثل قارچ از زمین سبز شدند. در یک روز آفتابی می شود آدم های زیادی را دید که بیرون کافه روی صندلی های پلاستیکی سفید نشسته اند و اسپرسوی درجه یک می نوشند. بی اخیتار فکر می کنم اگر این صندلی های پلاستیکی در اروپای غربی باشند، نشانه بی سلیقگی به حساب می آیند، اما در آلبانی، هم شیک، و هم شگفت انگیز محسوب می شوند، چون تا همین اواخر چنین لوازمی نه در کشور تولید می شد و نه حتی کسی چنین وسایلی را به چشم دیده بود.
یاد نازنین دیهیمی عزیز بخیر روحش شاد
خوبه بخونید حتما
کتاب سرانجام انسان طرازنوین یا همون زمان دست دوم رو هم بخونین خیلی جالبه
کتابی فوق العاده عالی درباره زیستن در سرزمینهای اقمار شوروی سابق در دوران پساتوتالیتاریسم ؛ تجربه زیست شخصی نویسنده در ترکیب توامان با مشاهدات و شنیدههای وی از زندگی مردمان سرزمینهای موسوم به بلوک شرق در دوران پسابلوک شرقی 😅
هیچ کس نباید به دلیل دلبستگیهای ملی((اشتباهش))یا رنگ((عوضی))چشم هایش کشته شود،اما تراژدی بزرگتری است اگر آدمها را صرفا به خاطر آن چیزی که نیستند قتل عام کنند. اسلاونکا دراکولیچ کافه اروپا نازنین دیهیمی
نویسنده در این کتاب به روایت زندگی مردم اروپای شرقی در دوران کمونیسم میپردازه. نویسنده به خوبی وارد جزئیات زندگی مردم میشود و با دقت تاثیر کمونیسم را بر زندگی و رفتار آنها بررسی میکند.