آرایشگر با دو برش بزرگ موهای مرا قیچی کرد. آن لحظه گویی باری را از دوش من برداشتند چون بلافاصله سرم به سمت قفسه سینه ام پایین آمد و در گردنم احساس کشیدگی کردم. موهای بریده شده را روی صندلی راحتی چرخان قرار داد، سپس تیغ مخصوص را آورد و پیچ خوردگی موها و نیز طره های کناری را با آن اصلاح کرد، بعد قیچی اش را در هوا چرخاند و کمی به عقب رفت؛ مثل یک مجسمه ساز روی موهایم متمرکز شد و دوباره با حالتی متفکرانه با قیچی اش شروع به کار کرد...