کتاب دنده آدم

Adam's Rib
(کاوشگری های روکو اسکیاوونه)
کد کتاب : 74463
مترجم :
شابک : 978-6222019587
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 304
سال انتشار شمسی : 1401
سال انتشار میلادی : 2014
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : 18 اردیبهشت

«آنتونیو مانتزینی» از نویسندگان پرفروش ادبیات ایتالیا

معرفی کتاب دنده آدم اثر آنتونیو مانتزینی

کتاب «دنده آدم» رمانی نوشته «آنتونیو مانتزینی» است که اولین بار در سال 2014 به انتشار رسید. جانشین رئیس پلیس «روکو اسکیاوونه» هنوز نتوانسته به زندگی در منطقه آرام و کسالت آور «آلپاین» عادت کند—جایی که «اسکیاوونه» به عنوان تنبیهی برای در افتادن با سیاستمداری قدرتمند، از شهر مورد علاقه اش «رم» به آن فرستاده شده است. وقتی زنی بلاروسی به نام «آیرینا اولگوا» مثل همیشه برای نظافت به خانه کارفرمایانش می رود، با جسد «استر بائودو» مواجه می شود که از سقف خانه آویزان است. «پاتریزیو بائودو» پس از ورزش صبحگاهی به خانه بازمی گردد و درمی یابد همسرش را از دست داده است. اما اندوه او زمانی به خشم تبدیل می شود که مشاهده ای به ظاهر عادی توسط «اسکیاوونه»، این احتمال را مطرح می کند که خودکشی همسر او در واقع یک قتل بوده است.

کتاب دنده آدم

آنتونیو مانتزینی
آنتونیو مانزینی (زاده: 7 اوت 1964، رم، ایتالیا) بازیگر، فیلمنامه نویس، کارگردان و نویسنده دو معمای قتل با حضور معاون رئیس پلیس روکو شیاوونه است. Black Run اولین رمانی است که به انگلیسی ترجمه شده است. او در ایتالیا زندگی می کند.
نکوداشت های کتاب دنده آدم
Readers will look forward to seeing more of this fascinating and complex character.
مخاطبین در انتظار تجربه داستان های بیشتری از این کاراکتر شگفت انگیز و پیچیده خواهند بود.
Publishers Weekly Publishers Weekly

With one of the most acerbic, complicated, and entertaining antiheroes crime fiction has seen in years.
با یکی از تندخوترین، پیچیده ترین، و سرگرم کننده ترین ضد-قهرمان هایی که ژانر داستان جنایی در سال های اخیر به خود دیده است.
Barnes & Noble

With a wonderful mix of in-depth characterization with an ever-deepening plot.
با ترکیبی جذاب از شخصیت پردازی ژرف، و پیرنگی که به شکل پیوسته عمق می یابد.
Booklist Booklist

قسمت هایی از کتاب دنده آدم (لذت متن)
ماه مارس بود؛ زمانی که روزها اندکی رایحه بهار و لکه هایی از نور خورشید را در خود دارند؛ پرتو نور خورشید گرم بود ولی آنچنان که بسوزاند، و فرّار بود اما بی حرکت، پرتوی که به دنیا رنگ می زد و بارقه ای از امید در دل ها می نشاند. اما در «آئوستا» اوضاع طور دیگری بود.

آسمان تمام شب باریده بود. ابتدا دانه های خیس و سنگین برف آبکی بر سر شهر فرو بارید تا حول و حوش ساعت دو صبح، سپس با کاهش ناگهانی دما، باران باخت و برف پیروز شد. برف یکریز تا ساعت شش صبح بارید و خیابان ها و پیاده روها را سفیدپوش کرد.

همین که «ایرینا» از نبش خیابان «مونته امیلوس» به خیابان «بروشرل» پیچید، با سیلی محکم هوای سرد رو به رو شد که بر صورت برهنه اش نشست. موهای دم اسبی اش پشت سرش تاب می خورد و چشمان آبی اش را کمی تنگ کرده بود.